رفتن به نوشته‌ها

برچسب: روش علمی

در رویارویی با علم و مسئله ترویج آن

در مورد علم، شبه‌علم، روش و تحول ساختارش، ارتباط‌‌گری و روایتگری در علم زیاد حرف زده شده. با این وجود، خوبه که هر از گاهی با مرور بعضی مثال‌ها، به این موضوعات دوباره فکر کنیم. توی این مسیر همیشه باید توجه کنیم که علم، نه تقدس به همراه میاره و نه قاطعیت! به قول فاینمن، گزاره‌های علمی از جنس این نیستند که چه چیزی درست یا غلطه، بلکه اونا گزاره‌هایی هستند با درجه‌های مختلفی از عدم قطعیت در مورد چیزهایی که می‌دونیم. از طرف دیگه، باید به عنصر آزمایش یا تجربه در «علوم تجربی» هم توجه کنیم. در علم، هر اندازه‌گیری همراه با مقداری خطا گزارش میشه که به ما میگه عدم قطعیت (دقت) موجود در این اندازه‌گیری چقدره و ما تا کجا می‌تونیم مطمئن باشیم از مقدار مشاهده شده. میزان موفقیت یک نظریه علمی هم در دقت پیش‌بینی‌هایی هست که در مورد کمیت‌های مورد نظر ارائه می‌کنه. نظریه‌ای دقیق‌تره که نتایجش نزدیکتر به واقعیت (اندازه‌گیری‌ها) باشه. نظریه الکترودینامیک کوانتومی دقیق‌ترین نظریه فیزیکه چون مقداری که برای «ثابت ساختار ریز» معرفی می‌کنه تا ۸ رقم بعد از ممیز با مقدار اندازه‌گیری شده می‌خونه.

با این وجود، دقیق‌ترین نظریه لزوما بهترین نظریه نیست! مثلا در مسائل گرانشی، نسبیت توصیف دقیق‌تری ارائه می‌کنه، با این حال در زندگی روزمره معمولا ما به این میزان دقت نیاز نداریم؛ یک مهندس شهرسازی هیچ ملاحظه نسبیتی رو نیاز نیست که رعایت کنه! حتی اگه این کارو بکنه، فقط زمان و انرژی بیشتری برای محاسباتی صرف کرده که نتایج بهتری بهش تحویل نمیدن! اما مثلا در توصیف مدار عُطارِد دیگه این جوری نیست. نظریه نسبیت به طور چشم‌گیری دقیق‌تره و بر خلاف نظریه‌های غیرنسبیتی مقادیر معقول‌تری رو پیش‌بینی می‌کنه. خلاصه این‌که اگه همین‌طور رو هوا کسی بگه «آینشتین درست گفت و نیوتون غلط» نشون میده که یه آدم غیرحرفه‌ایه! همیشه توی علم مهمه که با چه مسئله‌ای روبه‌رو هستیم و انتظارات از مطالعه یا پژوهش ما چیه. گاهی مدل‌های خیلی ساده می‌تونن نتایج خیلی خوبی، بسته به مسئله مورد نظر، ارائه کنند. مثلا مدل آیزینگ با تمام سادگی‌هاش توصیف خیلی خوبی از گذارفاز خودبه‌خودی فرومغناطیسی و پدیده‌های بحرانی مرتبط با اون ارائه می‌کنه. انتخاب مدل در علم خودش بحث مفصلیه. بگذریم.

برای همین، اگه کمی دقت کنیم خیلی چیزها دیگه زیر پرچم علم قرار نمی‌گیرند. دونستن ارتفاع قله اورست یا ظرفیت گرمایی نقره علم حساب نمیشه. این‌ها اطلاعاتی هستند که پس از یک‌بار استخراج یا محاسبه میشه توی یه جدول نگهشون داشت و بارها ازشون استفاده کرد. همین‌طور خیلی از ادعاهایی که در رشته‌هایی مثل روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی وجود داره علمی نیستند. چون یا درست آزمایش نشدند، یا قابل تکرار نیستند یا مشکلات دیگه‌ای دارن که روش تحقیقشون رو خارج از چارچوب روش علمی قرار می‌ده. حتی بخشی از ریاضیات هم علم نیست! در ریاضیات شما می‌تونید ساختارهای کاملا انتزاعی درست کنید بدون نیاز به وجود یا مثال خارجی. نکته مهم اینه که هر چیزی که علمی نباشه چیز بدی نیست. علمی بودن به ما یک سری ویژگی و ملاک‌ شناختی میده در برخورد با دنیای خارجمون. اصلا برای همینه که در علم، ندونستن عیب نیست و قرار نیست که علم به همه پرسش‌ها یا نیازهای بشر جواب بده. اعتبار بخشیدن به ادعایی به عنوان یک «گزاره علمی» فقط از این جهت قابل قبوله که میشه انتظارات مشخصی از اون حرف یا ادعا داشت.

یادگرفتن واژه‌ها خیلی لازم است، اما این کار علم نیست. البته منظور من این نیست که چون علم نیست نباید آن را یاد بدهیم. ما دربارهٔ این که چه چیزی را باید یاد بدهیم حرف نمی‌زنیم؛ دربارهٔ این بحث می‌کنیم که علم چیست. این که بلد باشیم چطور سانتی‌گراد را به فارنهایت تبدیل کنیم علم نیست. البته دانستنش خیلی لازم است، ولی دقیقاً علم نیست. برای صحبت کردن با همدیگر باید واژه داشته باشیم، کلمه بلد باشیم و درست هم همین است؛ ولی خوب است بدانیم که فرق «استفاده از واژه» و «علم» دقیقاً چیست. در این صورت، می‌فهمیم که چه وقت ابزار علم مثل واژه‌ها و کلمه‌ها را تدریس می‌کنیم و چه وقت خود علم را یاد می‌دهیم. … اگر به شما بگویند «علم این و آن را نشان داده‌است.» می‌توانید بپرسید که «علم چطور آن را نشان داده‌است؟ چطور دانشمندان فهمیده‌اند؟ چطور؟ چه؟ کجا؟» نباید بگوییم «علم نشان داده‌است.»، باید بگوییم «تجربه این را نشان داده‌است.» و شما به اندازهٔ هر کس دیگر حق دارید که وقتی چیزی دربارهٔ تجربه ای می‌شنوید، حوصله داشته باشید و به تمام دلایل گوش فرا دهید و قضاوت کنید که آیا نتیجه‌گیری درست انجام شده‌است یا نه.

– ریچارد فاینمن در علم چیست؟!

پس از علم پیروی کنیم؟!

علم در مورد یک سری واقعیته. علم به ما نمی‌گه که چیکار کنیم یا نکنیم. چیزی که میگه اینه که اگه توپی رو با فلان سرعت از فلان نقطه پرتاب کنید، فلان مسیرو طی می‌کنه و بعد از زمان فلان با سرعت بهمان به نقطه مشخصی می‌رسه. پرتاب کردن یا نکردن توپ اما دست ماست. علم در فاجعه هیروشیما و ناکازاکی بی‌تقصیره ولی انسان‌ها و مدیران مختلفی در این مسئله مقصر هستند. میزان گناه‌کار بودن افراد رو علم مشخص نمی‌کنه بلکه قراردادهای غیر علمی اما حقوقی یا اخلاقی مشخص می‌کنند. پس لزومی نداره علم همه امور ما رو رتق و فتق کنه! علم گاهی در مسائلی می‌تونه اصلا جوابی نداشته باشه یا ممکنه ما رو در یک حالت بلاتکلیف قرار بده. در کنترل همه‌‌گیری کرونا علم نمی‌گه که فلان شهرو قرنطینه کنید یا در بهمان شهر قوانین منع تردد از ۷ شب وضع کنید. در این شرایط، اهل علم در گروه‌های تحقیقاتی مختلف، شروع به مدل‌‌سازی‌ و آزمایش می‌کنند. اونا شرایط مختلفی رو تست می‌کنن تا ببینن چه روش‌هایی منجر به چه دستاوردهایی میشه. مثلا ممکنه گروهی سراغ مدل‌های بخش‌بندی یا سراغ تحلیل‌های داده‌محور و بیزی برن و عده‌ای هم از مدلسازی عامل بنیان استفاده کنند. در نهایت این وظیفه یک مدیره که با بررسی نتایج گروه‌های مختلف و با در نظر گرفتن نظرات و یافته‌های گروه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … تصمیم آخر رو بگیره. علم، شطرنج‌باز نیست، قوانین شطرنجه!

در این ویدیو، سابینه هاسنفلدر به خوبی در مورد این مسئله حرف می‌زنه:

مسئله ترویج علم

ترویج علم یعنی چی؟! چه کسی مروج علمه؟

توافق کردن بر سر مفهوم ترویج علم، قبل از هر چیزی به این بستگی داره که تعریف علم و گزاره علمی رو بپذیریم و بعد در مورد کم و کیف رواج بحث کنیم. در فارسی، ترویج علم به احتمال زیاد وام‌دار مفهوم ترویج دینه چون در انگلیسی (عرف جهانی) معادلی برای ترویج علم نداریم. چیزهایی مثل «ارتباط‌گری» یا «علم‌ به زبان ساده» داریم ولی «ترویج علم» نه! معقول هم هست؛ در گذشته تفاوتی بین علم دینی و غیر دینی نبوده. طبیعتا هر چقدر که ابعاد ترویج دین زیاده ابعاد ترویج علم هم زیاده. پس شما هر کاری که در جهت گسترش علم انجام بدین زیر پرچم ترویج علمه. از تدریس و تحقیق گرفته تا ساخت مدرسه و دانشگاه، دادن کمک هزینه تحصیلی به افراد، شرکت داوطلبانه در آزمایش واکسن کرونا تا مبارزه با خرافات یا اجرای نمایش‌های مختلف برای آشنا کردن مردم کوچه‌ و بازار با مفاهیم علمی. برای همین چه توی تاکسی چه توی دانشگاه یا روزنامه‌ یا توییتر اگه کسی بگه: «از روی زمین، انگار که ماه نمی‌چرخه به این دلیل که سرعت چرخش ماه به دور زمین تقریبا برابر با سرعت چرخشش به دور خودشه.» ترویج علم انجام داده.

اما باید مراقب جنبه‌های دیگه این فرایند هم باشیم؛ به داستان‌های مختلفی که در مورد پول‌شویی به واسطه تاسیس خیره‌ها شنیدین فکر کنید. اگه کارتل‌های مواد مخدر به کلیساها یا نهادهای خیریه کمک‌ کنند، آیا «ترویج انسانیت» کردند؟! اگه دولتی اجازه ورود آلاینده خاصی به آب یا هوای کشورش رو بده و از طرف دیگه به کمک یک شرکت داروسازی داروهای مربوط به بیماری‌های ناشی از اون آلاینده رو با یارانه دولتی به بازار عرضه کنه، آیا این دولت «ترویج سلامت» کرده؟! در مورد ترویج علم هم این سوال وارده؛ اگه فردی، نهادی یا رسانه‌ای خواسته یا ناخواسته یا با روش یکی به نعل یکی به میخ هم مطالب علمی منتشر کنه و هم مطالب غیرعلمی یا شبه علم آیا باز هم در حال ترویج علمه؟! اگه فردی یا حزبی در مورد یک واقعیت علمی که موافق اهدافشه تبلیغ کنه ولی در مورد واقعیت دیگه‌ای که براشون هزینه ایجاد می‌کنه جوسازی‌های نادرست ایجاد کنه، آیا باز مشغول ترویج علمه؟! فراموش نکنیم که اصلا مهم نیست که هم‌قطارهای ما بگن فلان چیز علمیه یا نیست، این روش علمیه که مشخص می‌کنه که کی راست میگه!

دیشب در یک آگهی شنیدم که روغن وسون به داخل غذا نفوذ نمی‌کند. خب این واقعیت دارد و تقلبی در کار نیست؛ ولی آنچه من دربارهٔ آن صحبت می‌کنم تقلب نیست بلکه صحبت از صحت و درستی علمی است که در مرتبه دیگری قرار دارد. حقیقتی که باید به آگهی اضافه می‌شد، این است که هر روغنی که در دمای مشخص استفاده شود به داخل غذا نفوذ نمی‌کند. اما اگر در دمای دیگری مصرف شود حتی اگر روغن وسون باشد، در غذا نفوذ می‌کند. در نتیجه می‌بینیم در این آگهی نه حقیقت مطلب بلکه بخشی از آن بیان شده‌است؛ و ما با همین اختلاف سر و کار داریم. … اگر تصمیم دارید یک نظریه را آزمایش کنید یا ایده‌ای را توضیح دهید، باید همواره آن را بدون در نظر گرفتن پیامدهایش منتشر کنید. اگر تنها مطالب خاصی را چاپ کنید بدین معناست که قصد داشته‌اید آن را درست جلوه دهید، ازین رو باید تمام جوانب کار را منتشر کنید. دربارهٔ مشاوره‌های دولتی نیز این اصل اهمیت دارد. تصور کنید سناتوری بررسی یک مسئله حفر چاه در ایالتش را به شما واگذار کند و شما پس از بررسی، ایالت دیگری را برای اینکار مناسب‌تر تشخیص دهید، اگر شما تحقیقتان را منتشر نکنید، توصیه شما عملی نخواهد شد و شما آلت دستی بیش نخواهید بود. اگر نظر شما موافق نظر دولت و سیاستمداران باشد، آنها می‌توانند از آن در جهت به‌کارگیری مقاصدشان استفاده کنند و اگر شما با خواست‌های آنها در تضاد باشید، هرگز آن را منتشر نخواهند کرد. در این صورت کار شما دیگر یک توصیه علمی قلمداد نمی‌شود.

– ریچارد فاینمن در علم بارپرست‌گونه

روایتگری در علم و تیراژ کار

«منظور ما از روایتگری در علم نوع بیان و ارائه یک مطلب علمی با هر میزان پیچیدگی به مخاطبی با سطح مشخصی از تخصص است، به طوری که فرایند یادگیری لذت بخش باشد و فرد ارتباط بین مفاهیم را به درستی متوجه شود.»

در مورد روایتگری در علم در این نوشته و این ویدیو مفصل صحبت کردیم. به نگاره زیر نگاه کنید. محور افقی نشون‌دهنده میزان تخصص افراد در یک حوزه تخصصی خاص مثل فیزیکه. طبیعتا هر چقدر که به سمت راست حرکت کنیم میزان تخصص بیشتر میشه. روایتگری در علم فرایند ارائه مطلب توسط فردی در نقطه $X$ از محور به فردی قبل‌تر از اون ($X – \Delta X$) هست. مثلا ممکنه یک استاد با تجربه بعد از سال‌ها تدریس، یک کتاب آموزشی خوب برای دوره لیسانس یا یک پژوهشگر برجسته یک مقاله مروری برای بقیه پژوهشگرا بنویسه. گاهی هم روایتگری در علم می‌تونه سر کلاس فیزیک دبیرستان رخ بده یا توی مهمونی وقتی داری به داییت توضیح میدی که فرکتال‌ها چی هستن! به عنوان یک نمونه عملیاتی کلاس‌های درس ساسکایند یا درس‌گفتارهای فاینمن رو ببینید. به تولید این جنس محتوا می‌گیم روایتگری در علم و اگه مخاطب ما عموم مردم باشن، اون موقع این کار به صورت عمده توسط روزنامه‌نگاران علمی و ارتباط‌گران علم انجام میشه.

نمودار روایتگری در علم – روایتگری در علم از راست به چپ رخ می‌دهد.

یکی از اهداف جدی روایتگری در علم تولید محتوای خوش‌هضم‌ برای مخاطبه. هرچقدر محتوا باکیفیت بهتری آماده بشه طبیعتا احتمال یادگیری بالا میره و این می‌تونه به پیکره علم و جریان‌های علمی کمک کنه. برای همین همیشه مهمه که محتوای تولید شده چه مقدار مخاطب داشته باشه. خصوصا برای روزنامه‌نگاران علمی یا ارتباط‌گران علم. مثلا با توجه به شرایط همه‌گیری بیماری کرونا خیلی مهمه که عمده مردم واکسینه بشن. برای همین از یک طرف وظیفه مروجان علمه که تا جایی که میشه دولت‌ها رو تشویق به سرمایه‌گذاری در خرید و توسعه واکسن کنند و از طرف دیگه با آگاهی دادن به مردم اونا رو متقاعد کنند که واکسن چیز خوبیه، اومد بزنید! این تلاش‌ها باید در مقیاس کشوری و جهانی انجام بشه. برای همین اگر کسی قصد تولید محتوایی رو داشته باشه خیلی مهمه که جامعه هدف بزرگی رو پوشش بده. اما در مورد بقیه موضوعات قاعدتا نیازی نیست که تیراژ کار اینقدر زیاد باشه. مثلا افراد علاقه‌مند به نجوم یا علم داده قابل مقایسه با افراد علاقه‌مند به شیمی یا زیست‌شناسی دریا نیستند. برای همین درسته که تیراژ کار مهمه، اما باید دید در چه حوزه‌ای مشغول به کار هستیم. گاهی روایتگری در علم برای کلاس دو سه نفره‌ای از دانشجویان دکتری یا جلسه‌های دو نفره استاد و شاگرده.

چگونه در ترویج علم «گاوِ نُه مَن شیر» نباشیم؟!

در دنیای امروز که به لطف شبکه‌‌های اجتماعی هر کسی تریبونی داره به نظر می‌رسه که مشکلات ترویج علم کمتر باید بشه. اما در مورد پخش اطلاعات، متاسفانه نتایج تحقیقات این شکلیه که اطلاعات نادرست بیشتر بهره بردن از این بستر! با این وجود نکته‌هایی وجود داره که اگه رعایت نکنیم همه تلاش‌هامون از بین میره و دیگه علمی رواج ندادیم.

  • قبل از هر چیز بدونیم اگه در زمینه‌ای تخصص نداریم یا اطلاع کافی نداریم لزومی نداره که در موردش با همه صحبت کنیم. بارها در بین افراد مختلفی که فیزیک نخوندن و حتی تجربه جدی نجوم آماتوری ندارن دیدم که در مورد مسائل مربوط به مه‌بانگ و انرژی تاریک با بی‌دقتی تمام حرف می‌زنن. یا دانشجو تازه وارد فیزیکی که سعی داره در مورد جهان‌های موازی به دوستش توضیح بده و به جای این‌که صادقانه بگه «هنوز نمی‌دونم» شروع میکنه به داستان‌های غلط غلوط تعریف کردن! اولین نکته در ترویج علم از طریق بیان یا نوشته اینه که در مورد چیزی که حرف می‌زنیم به مقدار کافی اطلاع داشته باشیم و اگه سوالی ازمون پرسیدن که جوابش رو بلد نبودم خیلی صریح بگیم که نمی‌دونیم!
  • فراموش نکنیم که اگه دکتری فیزیک داشته باشیم دلیلی نمیشه که زیست‌شناسی رو هم خوب بشناسیم. خارج از حیطه تخصصی خودمون همیشه باید دست به عصا حرکت کنیم. بخش زیادی از اطلاعات نادرستی که دست مردم رسیده به خاطر حرف‌های اشتباه افراد تحصیل‌کرده بوده. مثلا در برنامه‌های مختلف تلوزیون زیاد می‌بینیم که افراد خارج از تخصصشون حرف‌های کاملا غلطی می‌زنن که به خاطر شهرت یا محبوبیتشون متاسفانه بسیار هم در جامعه حرفشون نفوذ می‌کنه. مثلا همین اواخر در برنامه خوب کتاب‌باز، آقای مجتبی شکوری که ظاهرا دکتری علوم سیاسی دارد در مورد نسبیت و مکانیک کوانتومی حرف‌های اشتباهی زد چون که می‌خواست با مفهوم نسبی بودن و گذر زمان بازی کنه. ایشون جزو محبوب‌ترین کارشناس‌های این برنامه هستن و قطعا با توجه به تعداد بالای بازدید اون برنامه و بازپخشش در اینستاگرام این کج‌فهمی علمی سال‌ها در جامعه باقی می‌مونه. کافی بود ایشون دو سه جمله‌ای که خارج از تخصصشون بود رو نمی‌گفت و نُه مَن شیر رو روی زمین نمی‌ریخت! چند سال پیش هم بهروز افخمی در بیست و دومین قسمت از برنامه تلویزیونی «چهل چراغ» چون می‌خواست برای حرفی که میزنه پشتوانه علمی بیاره، چرند و پرندهایی در‌ مورد نسبیت آینشتین و نظریه تکاملی داروین سر هم کرد و با قباحت تمام بیانشون کرد!
  • نکته دیگه پرهیز از ساده‌سازی‌های بی‌مورده. خیلی مهمه که ساده کردن یک مفهوم علمی سوءبرداشتی ایجاد نکنه. «شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید؟!» تلاش برای زیاد ساده کردن مفاهیم علمی و به درک توده مردم رسوندن کار هر کسی نیست. راستش ما باید مراقب شهوت بیان علم به زبان ساده باشیم! استفاده از بعضی مثال‌ها و استعاره‌ها برای توصیف یک مفهوم علمی گاهی منجر به ایجاد شبهه و عدم درک درست اون مفهوم یا پدیده میشه. از طرف دیگه بعضی از مفاهیم علمی درسته که اسامی آشنایی دارن ولی معنای فنی خاصی ممکنه داشته باشن. نباید موقع صحبت کردن یا نوشتن معنی فنی موضوع تغییر یا تقلیل پیدا کنه. مثلا واژه «کار»، «فشار» و «درهم‌تنیدگی» معنی کاملا دقیقی در فیزیک داره. در علم عناصر خیال و رمز و راز آلود بودنی وجود نداره و سعی شده هر کلمه تعریف کامل مشخصی داشته باشه. پس خوبه که یادآور بشیم که منظور ما دقیقا چیه از واژه‌های خاص. مثلا در مورد پیکان زمان و قانون دوم ترمودینامیک به راحتی نمیشه گفت که انتروپی یعنی بی‌نظمی و جهان به سمت بی‌نظمی می‌ره! لزومی نداره انتروپی معنی بی‌نظمی بده. در ضمن، نظم خودش تعریف مشخصی باید داشته باشه قبل از هر چیز. یا مثلا دورنوردی کوانتومی درسته که اتفاق افتاده ولی باید توجه کنیم که در چه شرایطی و با چه اندازه‌هایی این آزمایش انجام شده.
  • نکته مهم دیگه‌ای که به نظر من به شدت ازش چشم‌پوشی میشه استفاده از لحن و ادبیات مناسبه. اگر شما تجربه حضور در برنامه‌هایی مثل کنفرانس‌های علمی رو داشته باشین همیشه افراد بسیار با احتیاط و لحن خالی از عدم قطعیت کامل در مورد پدیده‌ها و یافته‌هاشون صحبت می‌کنند. این خیلی خیلی مهمه که موقعی که در مورد گزاره‌های علمی صحبت می‌کنیم جنس حرف زدن ما یا لحن نوشته ما جوری نباشه که در ناخودآگاه مخاطب احساس اطمینان و قطعیت ایجاد کنه. به نظرم افراد مدعی ترویج علم عمدتا این مشکل رو دارن. برای همین امروز در دنیا افرادی رو داریم که کیششون علم شده و گزاره‌‌های علمی رو مثل آیات کتب مقدس می‌دونن. از طرف دیگه وقتی فقط در مورد نتایج علمی صحبت میشه و از فرایندهای نفس‌گیر و پر از تنش در رسیدن به اون یافته‌ها صحبت نمی‌شه افراد درک درستی از شیوه عملیاتی روش علمی نمی‌بینن. بخشی از بی‌اعتمادی مردم به علم حاصل ندونستن مسیر پرزحمت و پر از سوال و جواب برای رسیدن به یافته‌های علمیه. مروج علم باید شیوه کار کردن علم در دنیای واقعی رو هم ترویج بده و گرنه افراد با تخیلاتی که از مستندهای عامه‌پسند دریافت کردن به علم نگاه می‌کنن. وقتی مردم متوجه بشن که با چه وسواسی این یافته‌ها به دست اومده در تحلیل‌ها و بررسی‌های روزانه‌شون هم تفاوت ایجاد می‌کنن و در نهایت رفتار منطقی‌تری از خودشون نشون میدن. برای همینه که بعضی‌ها این روزها بیشتر از ترویج علم به دنبال ترویج «تفکر علمی» یا «تفکر انتقادی» هستند.

پرداختن به موضوعات کمتر پرداخته شده در ترویج علم!

علم و شبه‌علم

این نوشته اولین از مجموعه نوشته‌هاییست که در آن‌ها به بررسی وضعیت و جایگاه شبه‌علم در جامعه‌ی ایران خواهیم پرداخت و سعی خواهیم کرد که با دستاویز قرار دادن چند تصور شبه‌علمی مرسوم از علم بگوییم. در این نوشته‌ی اول تنها به ارائه‌ی تعاریف و تصویر کلی بسنده خواهیم کرد.

محتوای این نوشته با آنچه که در گفتگوی «پشت پرده نجوم» با محمدمهدی موسوی (قسمت ۴ و ۵) به آن پرداخته بودیم مطابقت دارد. «پشت‌پرده نجوم» عنوان یک سری از لایوهای اینستاگرامی هست که در آن با چند نفر از دانشجویان و اساتید دانشگاهی، درمورد تصویر درست علم نجوم و فرآیندها و اتفاقاتی که در عمل، در جامعه علمی در جریان است، گفت‌و‌گو شده و هم‌چنین کندوکاوی درمورد مسائل مهمی از قبیل روایتگری در علم و شبه‌علم داشته است.

این گفتگوها را از اینجا می‌توانید بشنوید:

علم چیست؟

ما در گفتگوهای روزمره معمولا واژه‌ی علم را در دو معنا استفاده می‌کنیم:

۱) دانش، به معنای عام دانستن، حال هر گونه که کسب شده باشد.

۲) نوع خاصی از دانش که دانشمندان و پژوهشگران با روش‌های خاص خودشان کسبش کرده‌اند.

اینجا اما می‌خواهیم از علم به عنوان فرآیندی که می‌تواند منجر به این نوع دوم دانش شود صحبت کنیم.

این سوال مهم که دانسته‌های ما از چیزها چگونه به‌دست می‌آیند همواره از مهمترین سوال‌های انسان اندیشه‌ورز بوده و در طی تاریخ به شکل‌های گوناگون، مردم در صدد پاسخگویی به آن برآمده‌اند. گروهی این دانسته‌ها را همیشه حاضر در ذهن آدمی تصور کرده‌اند و از فرآیندهای یادآوری این دانسته‌ها گفته‌اند، گروهی معارف بشری را تصاویری کژ و واپیچیده از از دانش‌هایی دست‌نایافتنی و برین پنداشته‌اند، گروهی دانش را در اساطیر باستان و قصه‌های پریان جسته‌اند، کسانی هم دست به دامان طبیعت و تجربه‌ی بشر از جهان مشاهده‌پذیر شده‌اند. مقصود ما از علم (Science) ریشه در همین نگاه آخر دارد و این‌گونه می‌توان صورت‌بندی‌اش کرد:

علم فرآیندی است مبتنی بر مشاهدات دقیق و آزمایش‌های تجربی برای فهم و توضیح و پیش‌بینی رویدادهای طبیعی که به روش خاصی ورزیده می‌شود و در همه حال نگاهی انتقادی به خود و مسائل دارد.

پیش از توضیح بیشتر چیزهای گفته‌شده بگذارید توقفی کرده و چیزی دیگر را تعریف کنیم: استدلال. استدلال، از ترکیب چند قضیه‌ (فرض) به یک قضیه‌ی جدید رسیدن است. از انواع استدلال‌ها ما با دو گونه‌اش اینجا کار داریم: استدلال استنتاجی و استدلال استقرایی.

استدلال استنتاجی سوار بر ارتباط منطقی بین گزاره‌ها و از کل به جزء است. مثلا می‌گوییم که همه‌ی پستانداران غده‌ای برای شیر دادن دارند و گوزن یک پستاندار است پس گوزن غده‌ای برای برای شیر دادن به نوزاد خود دارد. بیشتر استدلال‌هایی که در درس هندسه با آن‌ها سروکار داشته‌ایم و با آن‌‌ها قضایا را ثابت می‌کرده‌ایم از همین نوعند.

استدلال استقرایی بر تعدد دفعات تکرار یک پدیده و تعمیم آن مشاهده‌ی ناقص به یک گزاره‌ی کلی استوار است. مثلا ما تابه‌حال در هزاران مورد دیده‌ایم که اگر چیزی از دستمان رها شود در حالی که به چیز دیگری تکیه ندارد سقوط خواهد کرد. از این تعداد زیاد مشاهدات این نتیجه را می‌توانیم بگیریم که این یک حکم کلی و صادق است که هرگاه انسان چیزی را که به چیز دیگری تکیه ندارد رها کند حتما سقوط خواهد کرد. استدلالی که منجر به این نتیجه‌گیری شد را استدلال استقرایی می‌گوییم. در استدلال استقرایی هیچ‌گاه گزاره‌ها «اثبات» نمی‌شوند. بلکه فقط محتمل بودن آن گزاره‌ی مورد بحث را می‌توان نتیجه گرفت. این یعنی «ممکن» است که فردا رویدادی به وقوع بپیوندد که مطابق آن نتیجه‌ای نیست که از از استقرا به دست آورده‌اید. در همه‌ی روزهای عمرتان دیده‌اید که خورشید صبح‌ها طلوع می‌کند، «ممکن» است، گرچه «محتمل» نیست، که فردا این‌گونه نباشد. این که آیا این محتمل بودن و این نتیجه‌گیری می‌تواند منجر به «دانش» شود را مسئله‌ی استقرا می‌گویند.

گفتیم که فرآیند علم‌ورزی روش خاصی دارد که «روش علمی» می نامندش. اگر بخواهیم خیلی ساده‌انگارانه نگاه کنیم این روش بدین‌گونه است:

دانشمند فرضیان و حدس‌هایی را در نظر می‌گیرد. با استدلال استنتاجی از این فرضیات به حکم‌هایی می‌رسند و مدلی می‌سازد که می‌تواند راجع به مشاهدات حرف بزنند. پیش‌بینی‌ها و نتایج مدل را تحت آزمایش قرار می‌دهد و اگر نتایج مدل با مشاهدات تجربی سازگاری داشت اعلام می‌کند که این مدل از این آزمایش سربلند بیرون آمده است و می‌تواند مدل خوبی برای تبیین آن پدیده باشد. همه‌ی موارد قبل از جمله ساخت مدل و نحوه‌ی انجام آزمایش شرایط و ویژگی‌های خاصی دارند که بعدتر راجع به تعدادی از آن‌ها صحبت خواهیم کرد.

روش علمی، نگاره از ویکی‌پدیا

در دنیای واقعی اما هیچ دانشمندی چنین مسیر و چهارچوبی را جلوی خود قرار نمی‌دهد تا بعد از فهمیدن اینکه الان کجای مسیر است قدم بعدی خود را مشخص کند. روش علمی واقعی ،اگر اصلا بتوان این نام را بر چیزی نهاد، حلقه‌ایست که اجزایش ارتباط پیچیده و چندگانه‌ای با یکدیگر دارند. فرضیات گاه از مشاهدات می‌آیند و گاه شهود دانشمند نسبت به پدیده، مدل‌ها و حدس‌های پیشین خود نشانه‌هایی به دانشمند می‌دهند که باید چه چیز را و چگونه مشاهده کند. در عمل دانشمند بین مراحل این روش دائماً در حال پس و پیش رفتن است.

برگردیم به مدل ساده‌ای که داشتیم؛ دانشمند مدل می‌سازد و مدل را آزمایش می‌کند. به این بپردازیم که این ویژگی‌های خاص که گفتیم مدل و آزمایش باید داشته باشند چه هستند.

آزمایش باید تکرارپذیر باشد و نتایج بازتولیدپذیر. همچنین مدل باید تا حدی جهانشمول باشد. اگر من می‌توانم آزمایشی را انجام دهم و نتایجی بگیرم شما هم باید بتوانید از همان آزمایش در شرایط یکسان نتایج یکسان بگیرید. مدلی که فقط برای من پیش‌بینی می‌کند یا آزمایشی که تکرارپذیر نیست نمی‌تواند علمی باشد. همچنان است مدلی که تنها راجع به خودکار در دست من حرف می‌زند و هیچ تعمیمی برای هر خودکاری در شرایط مشابه ندارد. همچنین مدل علمی حد مشخص دارد. یعنی مشخص می‌کند که راجع به چه و تا کجا می‌تواند حرف بزند و کجا خارج از حد تبیینش است.

آزمایش علمی کنترل شده است. درک ما از وقایع و چیزها پر است از انواع خطاها و سوگیری‌ها. آزمایش علمی باید به‌گونه‌ای باشد که جلوی دخالت این سوگیری‌ها در نتیجه را بگیرد. برای مثال می‌توان به اثر دارونما اشاره کرد. آدم‌ها می توانند اثر مثبت یک دارو را روی خود ببینند بدون اینکه در واقع آن دارو کاری کرده باشد. صرف تلقین اینکه دارویی مصرف شده در بیمار حس بهتر شدن بوجود می‌آورد. برای جلوگیری از چنین خطاهایی گروه‌های کنترلی که گمان می‌کنند دارو را مصرف کرده‌اند را در آزمایش‌ها در نظر می‌گیرند که در حقیقت دارویی بی‌اثر (دارونما) به آن‌ها داده شده است.

همچنین در آزمایش‌های به کور بودن آزمایش دقت می‌شود. به عنوان یک مثال تاریخی خوب از اینکه چطور توجه نکردن به این مورد می‌تواند حتی دانشمندان را فریب دهد مثال زیر را ببینید.

اعضای جامعه‌ی علمی (Scientific Community) وظیفه‌ی نقد و بررسی و داوری کارهای همکارانشان را دارند و به پشتوانه‌ی این نقد و داوری همیشگی در جامعه است که گفتمان علمی همواره می‌تواند پویایی و امکان اصلاح خویش را حفظ کند.

در آخر برگردیم به مسئله‌ای که همان ابتدا مطرح کرده بودیم. گفتیم که «مسئله‌ی استقراء» سدی است که راه «اثبات» به معنای دقیق کلمه در علم تجربی را بسته است. مدل‌های علمی را نمی‌توانیم چنان اثبات کنیم که یک قضیه‌ی هندسی را می‌کنیم. فیلسوفان علم بسیار در این مورد اندیشیده‌اند که چگونه می‌توان بر این مسئله فائق آمد. یعنی چگونه می‌توان از بین چندین مدل که به تبیین طبیعت می‌پردازند یکی را برگزید. از جمله پیشنهادهایی که این افراد داده‌اند موضوع «ابطال‌پذیری» یک مدل علمی است. مدلی ابطال‌پذیر است که بتوان مشاهده‌ی نتایج ابطال‌کننده‌اش را هم متصور شد. بنابراین اگر مدلی داشته باشیم که هر نوع پیشامد ممکن را بتواند توجیه کند و نتوان مشاهده‌ای را متصور شد که این مدل از پس تبیینش برنیاید، آن مدل نمی‌تواند مدل علمی خوبی باشد.

تا اینجا کمی با این آشنا شدیم که علم چیست و چه چیزهایی را علمی می‌گوییم. هرآنچه که با معیارها و ویژگی‌هایی که در بالا گفتیم سازگاری نداشته باشد را در حیطه‌ی علم به شمار نمی‌آوریم. نباید این گزاره به این تعبیر شود که هرآنچه با این ویژگی‌ها سازگار نباشد به ضرورت باطل یا بی‌مصرف یا مهمل است، بلکه فقط علم نیست. به عنوان مثال تاریخ، ادبیات، فلسفه، اخلاق، مذهب و هنر هیچ‌یک در ساختار گفته شده نمی‌گنجند، اما کسی به این دلیل منکر اهمیت آن‌ها نمی‌شود. همچنین نباید فراموش کرد که علم در مورد بخش خاصی از معرفت بشری نظر می‌دهد و به‌تنهایی هیچ حرفی در مورد سوالاتی مثل معنای زندگی، ارزش‌های زندگی یا زیبایی یک اثر هنری نمی‌زند.

برای خلاصه کردن آنچه تا اینجا گفته‌ایم:

علم فرآیندی است خودانتقادی، مبتنی بر تجربه و استدلال‌های معتبر منطقی در جهت شناخت و تبیین جهان قابل مشاهده. کار علمی ویژگی‌ها و معیارهای خاصی دارد که از آن‌ها سخن رفت.

شبه‌علم چیست؟

گفتیم که علم چیست و غیرعلم چه. حال اگر چیزی وجود داشته باشد که در حدود و ویژگی‌های گفته شده برای علم نگنجد اما ادعا و اصرار داشته باشد که علمی است و در تلاش باشد که خود را به ظاهر امور علمی درآورد می‌گوییم که با شبه‌علم روبرو هستیم. این ادعاها گاه از سر ندانستن‌اند و گاه برای شیادی. در ادامه چند ویژگی مشترک که معمولا در ادعاهای شبه‌علمی می‌بینیم را مرور خواهیم کرد.

ادعاهای شبه‌علمی معمولاً گزاف و درشتند. از ادعای درمان همه‌ی بیماری‌ها تا ادعای کشفی که جهان و زندگی مردمان را در کوتاه‌مدت زیر و زبر خواهد کرد و ادعاهای همه‌توانی و همه‌فن‌حریف بودن. این ادعاهای گزاف هم معمولا آمیخته به زبان گنگ و مغلق و پر از اصطلاحات فنی‌اند. شبه‌علم می‌خواهد در نظر مردم خود را علم بنمایاند پس لباس علم می‌پوشد و از اصطلاحات و استدلال‌هایی شبیه به آن‌چه که دانشمندان به کار می‌برند استفاده می‌کند.

ادعاهای شبه‌علمی یا چنان گنگ و کلی‌اند که نمی توان آن‌ها را با تجربه و اندازه‌گیری آزمود یا اگر هم بتوان به هزار حیله از آن می‌گریزند. اگر هم مشاهده و آزمونی را پیشنهاد دهند معمولا آزمون‌هایی بدون کنترل مناسب و بی‌توجه به سوگیری‌های دخیل در موضوعند. مجموعه‌ای کامل از انواع مغالطه‌ها را نیز می توان در سخن‌هایشان پیدا کرد. از این جمله می‌توان مغالطه‌های توسل به نادانی، ذوالحدین جعلی و توسل به اکثریت را به عنوان پربسامدترین‌ها نام برد.

از دیگر نشانه‌هایی که به کرات در میان مدعیان شبه‌علم دیده می‌شود نوعی مالیخولیای توطئه‌ای پنهان است. آنان بر این گماند که از طرف جامعه‌ی دانشگاهی یا دولت‌ها یا شرکت‌های بزرگ نادیده گرفته شده‌اند یا حتی علیه‌شان اقداماتی صورت گرفته است. نوعی استدلال مشترک هم که در میانشان می‌توان دید ارجاع ناموجه و وارونه به تاریخ علم است. بسیارند کسانی که در جواب متهم به غیرعلمی بودن می‌خواهند داستان گالیله را به فرد منتقد گوشزد کنند.

مشکل کجاست؟

گفتیم که شبه‌علم چیست و چه نشانه‌های معمولی دارد.اکنون این را می‌پرسیم که چرا و چگونه شبه‌علم بوجود می‌آید. چرا کسانی چنین چیزهایی را می‌پرورانند و چرا کسانی هستند که چنین چیزهایی را بپذیرند.

نقل قول منسوب به اینشتین

به نظر مشکل اصلی فهم مخدوش از فرآیند علم‌ورزی و دانش ناکافی از مفاهیم اولیه‌ی علوم پایه باشد. وقتی کسی در یک موضوع علمی چیزهایی پراکنده شنیده باشد بی‌آنکه بداند این دانش چگونه کسب شده است و چه فرآیندی نیاز است که بتوان چنین چیزی را بوجود آورد این امکان هست که بر این گمان ناصواب افتد که او هم می تواند به سادگی از خیالات و تصورات خود یک نظریه‌ی علمی بدیع پدید آورد. توهم دانستن به علاوه‌ی برداشتی سطحی از نقل قولی از اینشتین در اهمیت تخیل و رجحانش بر دانش می‌تواند ترکیبی سخت گمراه‌ کننده بسازد. البته همه‌ی این حرف ها با این فرض است که با یک کژفهمی روبروییم و نه یک شیادی.

مردم هم احتمالاً به شبه‌علم تمایل دارند چون به راحتی نتایجی را در اختیارشان می‌گذارد که خواهان آنند. شبه‌علم ادعایی گزاف می‌کند بی‌آنکه چیز زیادی بخواهد ،نه چنان دانش پیشینی می‌طلبد و نه مرارت‌های علم‌ورزی دقیق را، چرا مردم از آن استقبال نکنند؟ ادعای درمان سخت‌ترین بیماری‌ها با نوشیدن جوشانده‌ی یک گیاه و ادعای توضیح چگونگی آغاز کیهان با همان تفسیر سیاسی که شما می‌پسندید. وقتی مردم ندانند که چه علم است و چه علم نیست از بین گزینه های موجود آن را برمی‌گزینند که ساده‌تر، در دسترس‌تر و خوشایندتراست. اما چرا مردم نمی‌دانند که علم چیست و مصداق‌هایش چه هستند؟ چون هیچ‌گاه چنین چیزی چنان که باید آموزش داده نشده است. سواد علمی موضوعی مهجور مانده است. در جامعه‌ای که دغدغه‌های متولیان آموزش نه توانایی افراد جامعه در مشارکت فعال در بحث‌های موجود به عنوان یک شهروند که کسب توانایی پاسخگویی ماشین‌وار به انواع خاصی از سوال‌ها باشد و دانش‌آموزان در یک مسابقه‌ی بزرگ اسب‌دوانی که تنها عده‌ی اندکی «پیروز» میدان فرض می‌شوند چگونه می‌توان چیزی جز این را انتظار داشت؟

در نوشته‌های بعد بیشتر در مورد شرایط موجود، عوامل دخیل در آن و چاره‌گری‌هایی ممکن صحبت خواهیم کرد.


ویدیوهای «علم، غیرعلم و شبه‌علم» و «ما و شبه علم» را می‌توانید در اینجا ببینید:

پشت پرده نجوم ـ قسمت چهارم (علم، غیرعلم و شبه‌علم)
پشت پرده نجوم – قسمت پنجم (ما و شبه علم)

پرسش‌های یک دانشجوی فیزیک!

معمولاً با ورود به دانشگاه مردم به‌یک‌باره شاهد یک تغییر اساسی در جوّ عمومی افرادی که باهاشون سر و کار دارن، نیازها و خواسته‌ها و تجربه‌های عملی مورد نیازشون میشن. در رشته فیزیک و به‌ طور‌ کلی در رشته‌هایی که نسبت افرادی که با آگاهی و شوق پیشین وارد دانشگاه میشن بیشتره، این تاثیرات به‌نسبت شدیدتر هم هست. در ادامه سعی می‌کنیم به تعدادی از پرسش‌هایی که یک داشجوی فیزیک ممکنه داشته باشه جواب بدیم. پرسش‌هایی که پاسخ دادن بهشون توسط خود دانشجو ممکنه مستلزم آزمون و خطا و گذران زمان زیادی باشه.

  • پرسش: کتاب می‌خوام. چطوری کتاب‌هایی که می‌خوام رو پیدا کنم؟

احتمالاً از اولین روزی که وارد دانشگاه شدید بهتون گفتن که سعی‌کنید کتاب‌هاتون رو به زبان اصلی بخونید. مزایای این کار اینقدر زیاده و اینقدر گفته‌شده که دیگه گفتن نمی‌خواد. ولی سوال اینه که آیا باید پاشیم بریم انقلاب و در به در دنبال کتاب انگلیسی بگردیم؟physicsstudentdscf1136w900

قاعدتاً بله، باید برید جایی رو پیدا کنید که از ناشر اصلی کتاب رو بخره، برداره بیاره اینجا و برسونه به دست شما. اما این کار اصلاً آسون نیست. کتاب‌های اصلی معمولاً گرون‌اند، آوردنشون به ایران سخته که گرون‌ترشون میکنه و گاهی تقاضا براشون خیلی زیاد نیست که باعث میشه باز هم گرون‌تر به دست خواننده برسه. گزینه‌ی دیگه‌ای که وجود داره کتاب‌هایی‌اند که همین‌جا غیرقانونی و معمولاً به صورت آفسِت یا فوتوکپی چاپ میشن و معمولاً قیمت به‌نسبت مناسب‌تری در برابر کتاب‌های اصلی دارند. وقتی می‌خواید همچین کتابی بخرید چیزی که باید بدونید اینه که پولی که خرج می‌کنید، تقریباً کامل به شکل سود خالص میره تو‌ جیب سودجو‌ها و متقلبینی که دقیقاً همین کار رو با بازار نشر محتوای در دسترس هم دارند انجام میدن، یعنی شما با پولتون حیات مالی فرآیندی رو تأمین کردید که منجر به از بین رفتن نویسندگان، مترجمان و ناشرانی که پایه اصلی فرهنگی ملت هستند میشه. گزینه دیگه‌ای که وجود داره و ما اون رو به تأکید پیشنهاد میکنیم استفاده از نسخه‌های الکترونیکی کتاب‌هاست.

اگر دسترسی مالی دارید که به راحتی می‌تونید از نسخه‌های نشر الکترونیکی که خود ناشر یا مثلاً جایی مثل وبسایت آمازون تأمین می‌کنه استفاده کنید و از تمام مزایای استفاده از نشر الکترونیک، به‌خصوص کمک به حفظ محیط‌زیست بهره‌مند بشید. همچنین وبسایت‌هایی در اینترنت وجود دارند که امکان دانلود طیف بسیار وسیعی از کتاب‌ها رو به کاربرانشون میدن. در حال حاضر گسترده‌ترین کتابخانه محتوای آنلاین لیبجن و وبسایت‌های وابسته به اونه. چیزی که باید هنگام استفاده از چنین مجموعه‌هایی بدونید اینه که استفاده و نشر بخش زیادی از این مجموعه‌ها در بسیاری از کشورها غیرقانونیه یا مورد بحث‌های حقوقی روز هست. حالا دیگه استفاده کردن یا نکردن و محّق بودن یا نبودن شما در استفاده به خودتون مربوط میشه. (آشنایی بیشتر با جنبش دسترسی آزاد میتونه شما رو در تصمیماتتون یاری بده)

  • من تمام موارد بالا رو می‌دونم و می‌خوام کتابی رو دانلود کنم، باید چیکار کنم؟

اول اینکه باید بدونید چیزی که می‌خواید دانلود کنید دقیقاً چیه. پس توی یه موتور جستجو -مثلاً گوگل- بگردید و اطلاعات کتابی که می‌خواید رو پیدا کنید. معمولاً صفحه‌ی آمازون همون کتاب جای خوبیه برای کسب اطلاع راجع‌به یک کتاب. به خصوص که به نظرات دیگر خوانندگان کتاب هم دسترسی دارید. حالا که کتابتون رو می‌شناسید به یکی از وبسایت‌های libgen، bookzz و bookfi مراجعه‌ و کتاب رو پیدا می‌کنید. دو راه وجود داره برای این‌کار، اول اینکه اسم کتاب و شاید اسم نویسنده رو وارد و اگه کتاب وجود داشت دانلودش میکنید. راه دیگه اینه که کتاب‌هایی رو که شناسه DOI براشون ثبت شده، شناسه‌شون رو وارد می‌کنید و کتاب مورد‌نظرتون رو می‌گیرید. (که این شناسه رو معمولاً تو صفحه‌ی مربوط به کتاب توی وبسایت ناشر میشه پیدا کرد.)

تنها نکته‌ای که می‌مونه فرمت فایل دریافتیه. معمولاً کتاب‌ها با فرمت آشنای pdf منتشر میشن که مردم برای استفاده ازشون مشکلی ندارن، گاهی اما کتاب‌ها با فرمتهای DJVu، EPUB یا بقیه‌ی فرمت‌های کمترآشنا منتشر میشن که توی خیلی از سیستم‌عامل‌ها به یک نرم‌افزار اضافه نیاز دارید که بتونید بازشون کنید. این نرم‌افزارها فراوان در اینترنت برای انواع سیستم‌عامل‌ها و با امکانات متنوع و عمدتاً به صورت رایگان وجود دارند. همچنین اکثر این نرم‌افزارها به شما این امکان رو میدن که از این فایل‌ها خروجی pdf بگیرید، که گاهی استفاده ازشون برای مردم راحت‌تره. (معمولاً فایل‌های pdf حجم خیلی بیشتری نسبت به فایل DJVu مشابهشون دارند)

  • پرسشی دارم، یا می‌خوام با موضوعی آشنا بشم. باید چیکار کنم؟

اصولاً خیلی از پرسش‌هایی که برای ما پیش‌ میاد رو پیش‌تر یک نفر مشابهش رو پرسیده و معمولاً اطلاعات کافی در دسترس وجود داره که بتونیم پیِ پرسش‌هامون رو بگیریم. ولی مسأله اینه که چطور باید از بین انبوه اطلاعاتی که وجود داره،‌ اون‌چه به درد ما می‌خوره رو پیدا کنیم. در جستجو برای برای پاسخ‌دادن به پرسش‌هاتون باید مثل کارآگاه‌‌هایی که توی فیلم‌ها می‌بینید عمل کنید (مثلا فرض کنید شرلوک هولمز‌ید) و با کوچکترین سرنخ‌های اولیه دنبال سرنخ‌های مفیدتر و اطلاعات بیشتر بگردید. مطمئناً اولین جایی که بهش مراجعه میکنید گوگل (یا هر موتور جستجوی دیگه) هست. در استفاده از موتور‌های جستجو مهمترین چیز کلیدواژه‌ای هست که استفاده می‌کنید. هرچه کلید‌واژه‌های شما بهتر انتخاب شده باشن راحت‌تر می‌تونید اطلاعات مورد نیازتون رو پیدا کنید. فرض کنید شما از یک موضوع فقط یک واژه می‌دونید که با جستجوی این واژه اصولاً صفحه‌هایی خیلی عمومی به شما پیشنهاد داده می‌شه. مثلا شما صفحه ویکی‌پدیای پیشنهاد داده شده رو باز می‌کنید و شروع می‌کنید به خوندن. چیزهایی دستگیرتون میشه و کلیدواژه‌های جدیدی برای ادامه جستجو پیدا می‌کنید. چیزهایی رو هم متوجه نمی‌شید و موضوعات جدیدی برای جستجو پیدا میشه. به لینک‌های توی صفحه سر می‌زنید، به مراجع مراجعه می‌کنید و خلاصه هر محتوای عمومی که در دسترس هست رو نگاهی می‌اندازید. اما اگر به چیز بیشتری نیاز داشتید -مثلاً محتوای علمی آکادمیک- اون وقت باید چیکار کنید؟ دو مورد وجود داره: یکی پیدا کردن این محتوا و دیگری دسترسی پیدا کردن بهشون.

society-of-physics-studentsبرای پیدا کردن محتوای علمی آکادمیک در نوبت اول میتونید برید سراغ گوگل. البته نه ابزار معمول جستجوی گوگل. بلکه google scholar که دقیقاً برای این کار ساخته شده. همچون گذشته کلیدواژه‌هاتون رو وارد می‌کنید و لیستی از نتایج رو می‌بینید، اما لیستی که عمدتاً مقالات و کتاب‌های علمی هستند. در مورد کتاب‌ها که پیش‌تر گفتیم چطور می‌تونید بهشون دسترسی پیدا کنید،‌اما مقالات رو باید چیکار کرد؟ بذارید اول ببینیم منظورمون از مقاله چیه و چطور منتشر میشه. در ادبیات علمی آکادمیک معمولاً منظور از “scientific article” محتوایی است که به فرمت خاصی تهیه شده، گزارش و نشانگر کاری است که به روش خاصی انجام شده (روش علمی یا دیگر روش‌های نظام‌مند رایج)، در مجلاتی که به عنوان مجلات علمی شناخته‌شده‌اند منتشر شده و از فرآیند peer review گذشته است.

اصولاً ناشری که چیزی رو منتشر می‌کنه انتظار کسب درآمد از کارش رو داره و بنا به سنتی که در مجلات چاپی وجود داشته این معمولاً  خواننده بوده که که برای خرید مجله پول می‌داده. با الکترونیک شدن انتشارات هم (چه در کنار چاپ فیزیکی چه فقط به صورت الکترونیکی) این سنت ادامه پیدا می‌کنه و این همچنان خواننده است که باید پول بده تا بتونه چیزی رو بخونه. ولی با تاثیرگذارشدن مقالات علمی در ارزش‌گذاری‌های مجامع دانشگاهی و اهمیت‌پیداکردن تعداد دفعات خونده‌ شدن و ارجاع به یک متن آکادمیک کم‌کم خود منتشرکنندگان (چه خود نویسنده و چه موسسه‌ی حامی‌ نویسنده) مسئولیت تأمین مالی ناشر رو برعهده گرفتند،‌ یعنی خود منتشر کننده مقاله پولی به ناشر پرداخت می‌کنه و در مقابل خوانندگان بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای می‌تونند به متن مقاله دسترسی داشته باشند. که این نوع مقالات رو به اصطلاح “open access articles” می‌نامند. (البته open access بودن مفهوم خیلی گسترده‌تریه و این‌جا خیلی ساده‌انگارانه درنظر گرفته شده)

خب پس اگر مقاله‌ای که نیاز داشتید از این نوع اخیر بود که مشکلی نیست و به راحتی می‌تونید از همون صفحه‌ی مربوط به مقاله در وب‌سایت ناشر بهش دسترسی داشته باشید. اما اگر اونچه که می‌خواید open access نبود، چه؟ در این صورت هم احتمالاً اولین گزینه استفاده از libgen و sci-hub باشه. در قسمت مربوط به دانلود کتاب از DOI حرف زده بودیم. DOI یک شناسه دیجیتال منحصر به فرده که اصولاً میتونه نشانگر هر شئ فیزیکی یا دیجیتال باشه. تقریباً همه ناشران علمی از این شناسه برای مشخص کردن محتوای منتشرشده‌شون استفاده می‌کنند. کاری که کافیه شما انجام بدید اینه که به یکی از دو وبسایت بالا مراجعه کنید و در قسمت مربوط، شناسه DOI مقاله‌ای که می‌خواید رو وارد کنید و از لیستی که میاد اونچه می‌خواید رو انتخاب کنید. اما گاهی این کار جواب نمیده و باید رفت سراغ روش‌های دیگه!

از اون جهت که فرآیند peer review معمولا زیاد به درازا کشیده میشه یا اینکه بعضی افراد اصلاً دوست ندارند که کارشون به این صورت داوری بشه، جاهایی وجود داره که پژوهشگران میتونند نوشته‌هاشون رو پیش‌ از چاپ به اشتراک بذارند. شناخته‌شده‌ترین مثال از این‌گونه وبسایت‌های پیشاچاپی(pre-print) آرکایو هست. در آرکایو شما می‌تونید به نسخه‌های پیشاچاپی (و حتی بسیاری از مواقع نسخه‌های بعد از داوری و چاپ) پژوهشگران دسترسی داشته باشید.

راه دیگه‌ای که میتونید به یک مقاله دسترسی پیدا کنید از طریق خود نویسنده مقاله است. (معمولاً نویسندگان این حق رو دارند که مقاله‌شون رو به رایگان به اشتراک بذارند) یعنی اینکه یا متن کامل مقاله در صفحه شخصی نویسنده یا موسسه‌ای که شخص وابسته به اون هست منتشر می‌شه یا اینکه شما به شخص نویسنده ایمیل می‌زنید و ازش درخواست می‌کنید که مقاله رو در اختیارتون بذاره.

Researchgate  وبسایت دیگه‌ایه که بسیار پیشنهاد میشه که ازش استفاده کنید. RG شبکه‌ای اجتماعی برای تبادل آراء و ارتباط بین پژوهشگرانه. توی RG می‌تونید سوال بپرسید، می‌تونید پرسش‌ها،‌ نظرات و بحث‌های دیگران رو ببینید و همچنین می‌تونید به نوشته‌های دیگران دسترسی داشته‌باشید. چرا که خیلی از افراد متن کامل مقالاتشون رو در RG منتشر می‌کنند. همچنین RG خدمات و ویژگی‌های جذاب دیگه‌ای هم داره که می‌تونه خیلی‌جاها بدردتون بخوره.

در این وب‌گاه متعلق به دانشگاه ایلی‌نویز و جاهای مشابه هم تعداد زیادی از پرسش‌های مردم و پاسخ‌های متخصصان یا بقیه کاربران جمع‌آوری شده. فوروم‌های اینترنتی هم گاهی می‌تونن جاهای خیلی خوبی برای پیدا کردن جواب‌های مورد نظرتون باشن. فقط باید حواستون باشه جوابی که کاربران یه وبسایت عمومی میدن ضرورتاً جواب قابل استنادی نیست، گرچه معمولاً سرنخ‌های خوبی برای جستجو به آدم میده.

  •  دوست دارم مقاله بخونم ولی مقاله‌ها خیلی تخصصی به نظر میان. چطوری بفهمم‌شون؟

معمولاً مقالاتی که منتشر می‌شن گزارشی از یک پژوهش خیلی خاص‌اند و پر از اطلاعاتی‌اند که فقط به درد کسایی می‌خوره که در همون موضوع خاص کار می‌کنند، ولی شما به عنوان مخاطب نه‌آنچنان خاص معمولاً علاقه‌مند به مقالات به اصطلاح مروری (review articles) هستید. اینها مقالاتی‌اند که به‌صورت خلاصه‌ و داستان‌وار (یعنی با یک روند قابل دنبال) از اتفاقاتی که در یک شاخه‌ی علمی داره‌ می‌افته برای یک مخاطب غیر متخصص در اون موضوع خاص گزارش می‌دن.

در فیزیک دو مجموعه وجود داره که این نوع مقالات رو جمع‌آوری و طبقه‌بندی می‌کنند. یکی The Net Advance of Physics و دیگری Inspire HEP Review. مورد اول مجموعه‌ای گسترده و پرمحتواست که طبقه‌بندی خوبی داره و تقریباً از هر شاخه‌ای از فیزیک میشه توش مطلب پیدا کرد. مورد دوم کمی محدودتر هست و فقط موضوعات فیزیک نظری و انرژی‌های بالا رو پوشش میده.

  • من با محتوای چند رسانه‌ای بیشتر از متن ارتباط برقرار می‌کنم. آیا محتوای مناسب من هم وجود داره؟

    https://ocw.mit.edu
    https://ocw.mit.edu

بله، اینترنت پر هست از محتوای چندرسانه‌ای با موضوعات فیزیکی، ریاضی و خلاصه هرچیزی که برای یک دانشجوی فیزیک می‌تونه جالب باشه.

آشناترین جایی که میشه انواع و اقسام ویدئوها برای هر نوع مخاطبی پیدا کرد، یوتیوب هست. ولی دسترسی به یوتیوب از داخل ایران خیلی سخته و خود سایت هم امکان دانلود ویدئو رو نداره. برای رفع این مشکل می‌تونید از سرویس‌های اشتراک ویدئو ایرانی که امکان آپلود از یوتیوب رو دارند استفاده کنید. دو مورد شناخته‌شده از این وبسایت‌ها آپارات و نماشا هستند. کافیه برید اونجا، لینک یوتیوب ویدئوتون رو بذارید و بعد از طی چند مرحله ساده ویدئوتون رو ببینید و دانلود کنید. سرویس دیگه‌ای که میشه به راحتی ازش استفاده کرد itunes-U شامل پادکست‌ها، ویدئوکست‌ها و کتاب‌هایی هست که تعدادی از دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی بزرگ دنیا تهیه‌ کرده‌اند. تقریباً همه محتوای موجود در itunes-U رایگان هست و کیفیت خوبی هم دارند. برای دسترسی به این سرویس کافیه اپ itunes رو روی موبایل یا دسکتاپتون داشته باشید. همچنین کاربران لینوکس می‌تونند از اپ Tunes viewer برای دسترسی به این سرویس استفاده کنند.

راجع به کورس‌های آنلاین و موک‌ها هم من کلاً اینجا حرفی نمی‌زنم چون عباس توی همین بلاگ فراوان راجع‌بهشون صحبت کرده. مثلاً:

خیلی جاها هم از سمینارها و جلساتشون فیلم می‌گیرند و منتشر می‌کنند. در ادامه راجع به اون‌ها هم صحبت خواهیم‌کرد.

  •  سمینار فیزیک؟ مگه اصلا برای دانشجوهای کارشناسیه؟

خیلی‌ها به این بهانه که سمینا‌رها خیلی سطح بالایی دارند و دانشجوهای کارشناسی نمی‌تونند اونها رو بفهمند،‌ توی هیچ سمیناری شرکت نمی‌کنن. این گمان حداقل راجع به سمینار‌های عمومی مطمئناً درست نیست. اصلاً یکی از مخاطبان اصلی چنین سمینارهایی دقیقاً خود شمایید. نباید انتظار داشته‌باشید هرآنچه که سخنران میگه رو همه افراد مثل هم بفهمند اما باید این انتظار رو از خودتون داشته باشید که یک روز، دو روز یا یک هفته بعد از سمینار، آنچه که نمی‌فهمیدید رو حداقل به اندازه کافی راجع‌بهش تحقیق کرده باشید. یک تکه کاغذ بردارید برید توی سمینار و هرآنچه که متوجه نشدید رو یادداشت کنید. بعد از سمینار از دیگران راجع‌به اونچه که نفهمیدید بپرسید و برید راجع به اون موضوع تحقیق کنید. مطمئناً چیزهای زیادی یاد خواهید گرفت. و مطمئناً هر بار مطالب بیشتر و عمیق‌تری رو خواهید فهمید. خلاصه اینکه از سمینارها نترسید و براشون بهانه نیارید.

  • خوب حالا که تصمیم گرفتیم در سمینارها شرکت کنیم، کجا باید بریم؟

خیلی از دانشکده‌های فیزیک سمینارهای عمومی منظم دارند. این‌ها ساده‌ترین و دم‌دست‌ترین سمینارهای ممکن‌اند. همچنین گروه‌های آموزشی مختلف دانشکده‌ها معمولاً جلسات منظمی دارند که دانشجوهای تحصیلات تکمیلی با همدیگه کارهایی که دارند می‌کنند و نظراتشون رو با هم به اشتراک می‌ذارن. این جلسه‌ها معمولاً تخصصی و جزئی‌ترند ولی همین مسأله از جهتی باعث می‌شه از نزدیک با کارهای واقعی که اهالی فیزیک انجام میدن بیشتر آشنا بشید. اگر در تهران هستید، پژوهشگاه دانش‌های بنیادین (IPM) هم جلسات هفتگی منظمی در موضوعات مختلف برگزار میکنه که می‌تونید شرکت کنید. همچنین خیلی از دانشگاه‌های بزرگ از سمینارها و جلساتشون فیلم می‌گیرند و روی اینترنت به اشتراک می‌ذارن. این می‌تونه ابزاری فوق‌العاده باشه برای آشنا شدن با موضوعات روز مطرح در فیزیک. از مثال‌های باکیفیت و قوی این‌گونه ویدئوها میشه به برنامه‌های ICTP و perimeter institute اشاره کرد.