رفتن به نوشته‌ها

برچسب: رضا منصوری

در رد و تمنای مجلات دانشجویی

هر کسی که به جایی رسیده، حتما با تمرین و تلاش به اونجا رسیده. اگه کسی دانشمند خوبیه لابد ساعت‌ها وقتش رو توی این راه صرف کرده و دود چراغ (نور مانیتور) رو تحمل کرده! طبیعتا این در مورد نوشتن هم صادقه. اگه کسی قصد داره برای یا در مورد علم بنویسه باید تمرین کنه و مهارت‌هایی که لازمه رو یادبگیره. ممکنه تفاوت شاهکارها با آثار به نسبت خوب در هر زمینه، نوعی خلاقیت یا نبوغ خاص باشه اما قطعا تفاوت یک اثر بد با یک اثر خوب در تمرین نکردن و بی‌تجربگیه. برای همین، تلاش‌هایی که در گوشه و کنار دانشگاه‌ها میشه تا مطالبی در قالب مجله‌های دانشجویی گردآوری بشه واقعا ستودنیه. چون برای تازه‌کارها فرصتی پیدا میشه تا توی یک محیط محلی دست‌ورزی کنن و توانایی‌هاشون رو به منصه ظهور برسونن. به خاطر مخاطب محدود و یک‌دستی جامعه هدف هم معمولا نوشتن در این جور جراید، آسون‌تر از مثلا نوشتن برای یک روزنامه کثیرالانتشار یا مجله پرفروشه. خلاصه بی برو برگرد مجله‌هایی که در هر دانشکده یا دانشگاه منتشر میشه خوبه و این‌که بیش باد! دم همه کسایی که به هزار زحمت تلاش می‌کنن تا یدونه شماره دیگه هم چاپ کنن گرم واقعا!

اما یک مسئله که به طور مشخص در ایران وجود داره اینه که چون بستر اقتصادی یا حمایتی مناسبی برای تولید این جور آثار وجود نداره، مجلات دانشجویی، مثل اکثر فعالیت‌های دیگه اگه قائم به شخص نباشن حتما به صورت هیئتی اداره میشن. یعنی تا بوده این جوری بوده که یکی دو نفر آدم با صفا و با انگیزه پیدا میشدن و کاریو بدون چشم‌داشت خاصی جلو می‌بردن و در نهایت یکی هم بهشون نمی‌گفته دستتون دردنکنه! با رفتن اون‌ها هم معمولا کل پروژه می‌خوابه و بعد از مدتی هم فراموش میشه. انگار که نه شاهی اومده و نه شاهی رفته! مدل هیئتی‌ هم این شکلیه که به جای شخص، مثلا یک انجمن علمی دانشجویی سعی می‌کنه مجله‌ای رو با یک زمان‌بندی خاص منتشر کنه. این الگو هم – بدون تعارف – تا امروز محکوم به شکست بوده از نظر من. شاید این مدل در نگاه اول یک گام رو به جلو باشه نسبت به مدل قبل، اما کماکان به خاطر دلایل زیادی که یک سرش وصله به نبود تشکل‌های صنفی درست درمون و یک سرش هم به نابه‌سامانی‌های اداری/مالی/علمی دانشگاه‌ها، انجمن‌های دانشجویی در بیشتر اوقات تبدیل به سرگمی میشن تا یک چیز جدی. خلاصه که فعالیت‌هاشون پشت نداره؛ ابتر باقی می‌مونن و نمی‌تونن کیفیت ثابتی رو در درازمدت حفظ کنند.

همه حرف من اینه که هر سال تلاش‌های زیادی توسط آدم‌های مجرب و دلسوزی انجام میشه که در نهایت اثرشون در فضا و زمان محدودی از بین میره. زمانی که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم، یه بار که به دنبال پایان‌نامه‌ای توی کتاب‌خونه استاد راهنمام بودم به یک سری مجله برخورد کردم. مجله‌هایی که روی جلدشون یک نماد یین و یانگ داشتن و برمی‌گشتن به سال‌هایی که من حتی به دنیا نیومده بودم؛ مجله فیزیک‌، صاحب امتياز مرکز نشر دانشگاهی و مدير مسئول دکتر رضا منصوری. هر شماره‌ای از این مجله‌ رو که ورق می‌زدم حظ می‌کردم! چه کیفیت محتوایی، چه دقت نظری در انتخاب موضوع و چه ترجمه‌های شیوایی! هیات تحریریه هم که عالی و درجه یک.

مجله فیزیك-۲۸
تاریخ انتشار: پاییز ۶۴

به وضوح مشخص بود که زمانی در این مملکت، مردمِ کاردرستِ فیزیک، ذوق و شوق تولید چنین آثار فاخری رو داشتن. چیزی که الان خبری ازش نیست. در این زمانه یا ذوقی دیگه برای اهل قلم نمونده – که حق دارند – یا ذوق و شوق‌دارهامون هنوز طفل راه هستن و بعضا متاسفانه جوگیر یا فقط به فکر معاش! قاعدتا راه‌هایی وجود داره که بعد از خوندن این نوشته شما بتونید به اون مجله‌ها دسترسی پیدا کنید. اما به چه قیمت و راحتی؟! شماره ۲۸ مجله فیزیک چقدر برای مردم ما در دسترسه؟! مثلا سایت نشر دانشگاهی که هیچ نسخه‌ای در انبار نداره برای فروش. ظاهرا هم نسخه تحت وب که هیچ، جایی فایل‌ اسکن شده‌‌ای از اون مجله‌ها هم وجود نداره. یا لااقل من نتونستم پیدا کنم که به نظرم خودش معیاری از عدم دسترس‌پذیریه! توجه کنید که مجله فیزیک یک مجله حرفه‌ای بود نه یک فعالیت دانشجویی! پس خدا به داد چیزهای کمتر مطرح برسه. راستی، منظور من دسترسی آسونه، نه لزوما دسترسی رایگان.

مثال دیگه مجله رشد آموزش ریاضیه. با این‌که از سال ۸۹ دیگه چیزی ازش منتشر نشده ولی دست‌کم نسخه پی‌دی‌اف اکثر شماره‌ها هنوز – به فضل خدا! – روی سایتشون وجود داره. سرتونو درد نیارم، رسما حجم زیادی از آثاری که می‌تونسته تا ابد در درسترس مردم باشه بعد از این‌که تجدید چاپ نشدن رفته رفته از دور خارج شدند و احتمالا چند نسخه‌ای ازشون هم گوشه یک سری کتاب‌خونه‌ داره خاک می‌خوره. هیچ کسی هم مثلا نمی‌دونه که دکتر کریمی‌پور در مورد فلان مطلب تو فلان شماره از اون مجله یک مطلب خوب به زبان فارسی نوشته. شخصا چند سال پیش که درس آموزش ریاضی داشتم، مرور شماره‌های مختلف مجله رشد آموزش ریاضی خیلی بهم کمک کرد. مطئمنم که اگه دانش‌آموزها و دانشجوهای خصوصا کارشناسی دسترسی معقولی به این محتواها داشته باشن روند یادگیریشون قطعا بهتر میشه. بد نیست بگم که توی این نوشته قصد من اصلا این نیست که بگم کسی مقصره. بنده برای همه عزیزانی که این سال‌ها این آثار رو تولید کردند کلاه از سر برمیدارم. اما وقتی می‌بینم که دست ما کوتاه و خرما بر نخیله احساس ناراحتی می‌کنم. ای کاش یک عزم جدی برای تبدیل نسخه‌های چاپی به نسخه‌های دیجیتال وجود داشت.

از طرف دیگه، ممکنه بگید خب بالاخره این‌ها آثار قدیمی هستن و نسل جدید این شکلی برخورد نمی‌کنه. متاسفانه ربطی نداره. اول این‌که دیوان حافظ هم یک اثر قدیمی حساب میشه که امروز روی وب راحت در دسترسه. کافیه شما یک مصرع رو جستجو کنید و به سادگی به شعر مورد نظر و حتی اجرای اون شعر توسط خواننده‌های مختلف دسترسی پیدا کنید. پس دلیلی نمیشه که ما آثار خوبی که در علم داشتیم رو روی وب نیاریم. دوم این‌که متاسفانه در نسل جوان، چندان علاقه، همت و انگیزه‌ای برای تولید این جور محتوا به زبان فارسی دیگه پیدا نمیشه، که خب – باز هم – حق دارن! زمانه خوبی نیست به هر حال. به این‌ها البته که باید اضافه کرد ولعی که برای رفتن به سمت تولید محتواهای بی‌عمق ولی مناسب بازار در کل دنیا حاکم شده.

یک مثال خوب برای اینکه بگم چه طور یک مجله جدید در یک فضا و زمان محدود داره از بین میره، مجله وزین تکانه است که مدیر مسئولش دکتر سامان مقیمیه. ارادت من به سامان و هیئت تحریریه این مجله به کسی پوشیده نیست اما این مجله هم کماکان در قالب یک نسخه فقط مناسب چاپ منتشر میشه و هیچ وبگاه استانداردی برای میزبانی این مجله وجود نداره. اگه شانس بیارین می‌تونین نسخه‌ پی‌دی‌افش رو در قالبی که اصلا مناسب صفحه‌های نمایش نیست در کانال تلگرام انجمن علمی فیزیک شریف پیدا کنید. تلگرام جای خوبی برای نگه‌داری این چیزها نیست. نه چون فقط دسترسی بهش محدود شده، به خاطر این که یک دانش‌آموز دبیرستانی یا دانشجوی سال دو فیزیک توی یاسوج نمی‌تونه با جستجوی چند تا کلمه توی یک موتور جست‌وجو به محتوای پی‌دی‌اف شده در یک کانال تلگرامی برسه!

وبگاه تکانه که در زمان انتشار این نوشته حتی در دسترس نیست!
پیامی در کانال تلگرام انجمن علمی فیزیک شریف

راستش من اصلا متوجه نمیشم که با وجود این همه ابزار آنلاین چرا ما هنوز اینقدر سنتی عمل می‌کنیم. من به طور مفصل در مورد روایتگری و وبلاگ‌نویسی در علم نوشتم، هدفم هم در این نوشته این نیست که بگم بالکل در مجلات رو تخته کنیم. نه! حرفم اینه که باید همگرا بشیم به شیوه‌های امروزی به یک دلیل خیلی مهم و ساده:

دسترسی به محتوای دیجیتالی که استاندارد منتشر شده برای همه آسون‌تره و این به خودی خود عدالتی آموزشی میاره و به پویایی زبان فارسی کمک می‌کنه.

من به عنوان سردبیر سیتپور باعث افتخارمه که همه دست به قلم‌های مجلات علمی رو به این وبلاگ دعوت کنم. دوست دارم که مثلا حسین که توی تکانه‌ مطلب می‌نویسه اینجا هم بنویسه. از این بیشتر دوست دارم که حسین به کمک دوستان و همکارانش رویه‌ای رو در دانشگاه شریف ایجاد کنند که محتواهای خوبی که تولید می‌کنند هدر نره و سال‌ها برای مردم در دسترس باشه.

فراموش نکنیم که نه تنها هزینه تحصیلات ما در دانشگاه‌های دولتی از جیب مردم اقصی نقاط این کشور عزیز میاد که ما اهل علم هم در برابر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی مسئولیم.

کنکوری‌ها حواستان باشد جوگیر نشوید؛ در علم جایی برای جوگیرها نیست!

سه سال پیش، مطلبی نوشتم در مورد تجربه‌هایی که در دوران کارشناسی فیزیک پیدا کرده بودم. آن نوشته را به این امید نوشتم که ایده‌ای بدهد به تازه‌واردها یا کسانی که قصد دارند وارد رشته فیزیک شوند. امروز که کارشناسی ارشدم در فیزیک هم تمام شده، کماکان آن نوشته را نوشته خوبی می‌دانم و نظرم در مورد کلیت فیزیک خواندن همان است. با این وجود، به نظرم بد نیست که حاشیه‌ای بنویسم بر آن نوشته، بالاخره یکی دو پیراهن از آن زمان بیشتر پاره شده در این راه!

حاشیه‌ای بر نوشته «چهار سال فیزیک!»

فیزیک شبیه به ساقه طلایی است نه راحت‌الحلقوم!

راستش اگر کسی این‌ روزها از من بپرسد که «به نظر شما من فیزیک بخوانم یا نه؟» جوابم این است که به دنبال جواب ساده و کوتاهی یا حاضری کمی با هم گپ بزنیم!؟ اگر جواب کوتاه را انتخاب کند، می‌گویم که خیر قربان/سرکار و سریع راهم را کج می‌کنم و می‌روم! اما اگر بگوید گپ بزنیم، آن موقع تا آن‌جا که وقت باشد با هم صحبت خواهیم کرد! علت این کار هم این است که در فیزیک، جواب‌های ساده و سرراست یا میان‌برهای کنکوری نداریم! راستش هر چه گذشته به خاطر شامورتی‌بازی موسسات کنکور و دلقک‌بازی‌هایی که تحت عنوان آموزش فیزیک به بچه‌ها از طریق رسانه ملی(!) یا شرکت در کلاس‌های کنکور داده شده، بچه‌ها به دنبال این هستند که یک راه حل تستی برای هر مسئله فیزیک پیدا کنند. این وضع به قدری بد شده که یک‌بار در مواجهه با دوستی با این عبارت روبه‌رو شدم که «نه، تو بلد نیستی، حتما این مسئله یک راه سریع‌تر دارد، راهی که در ۳۰ ثانیه بشود به پاسخ رسید!». و این بلا نه تنها در مقطع کارشناسی بر سر دانشگاه نازل شده که امروز دانشجوی ارشد و دکتری‌ ما هم با همین دوپینگ‌ها وارد دانشگاه می‌شود.

فیزیک سخت است. باور کنید!

خلاصه بهتر است گربه را دم حجله بکشیم؛ اگر کسی از همین اول کار به دنبال راحت‌الحلقوم است، خب چه کاری است که وارد فیزیک شود! آن هم وقتی فیزیک شبیه به ساقه طلایی است و نه راحت‌الحلقوم! فیزیک سخت است. از همه نظر. چه از لحاظ حجم کار چه از لحاظ ملاحظات مالی و اجتماعی. راستش را بخواهید برای آن‌که فیزیک بخوانید عشق به تنهایی کافی نیست! اگر هم باشد برای آن‌که فیزیک را ادامه بدهید نیاز به چیزهای بیشتری دارید. چیزهایی مثل همت و انگیزه بالا که در شرایط سخت، بازی را نبازید و به راه خود با همان ایمان روزهای آغازین ادامه دهید. لطفا اگر حال و حوصله کلنجار رفتن با ریاضیات یا دیباگ‌ کردن کدهای شبیه‌سازی یک پدیده فیزیکی را ندارید، الکی به خودتان دلداری ندهید که درست می‌شود، برویم فیزیک بخوانیم! این کار مانند آن است که با یک معتاد ازدواج کنید به این امید که او ترک می‌کند و زندگی روبه‌راه می‌شود! اگر در آستانه ورود به دانشگاه هستید، احتمال زیاد هنوز ۲۰ سالتان نشده، برای همین حواستان باشد که فیزیکدان شدن، خانواده خوب و حمایتگر هم می‌خواهد؛ خانواده‌ای که چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ روانی و عاطفی به شما در این مسیر کمک کند. در غیر این صورت، «افق تاریک، دنیا تنگ و نومیدی توانفرسا» خواهد بود.

پیشنهاد می‌کنم بر اساس مستندهای هیجان انگیز یا فعالیت‌های نجوم آماتوری انتخاب رشته نکنید!

من یک وبلاگ‌نویسم و به شدت طرفدار بیان کردن علم به زبان مردم! به شدت هم علاقه‌مند به ایده روایتگری هستم. اما هدف از روایتگری علم چیزی است غیر از ملاکی برای انتخاب رشته. ساخت‌ مستندهای علمی خیلی خوب است. فعالیت‌های ترویجی خیلی مهم است. ولی همه این‌ چیزها ساخته نشده‌اند که ملاک انتخاب رشته باشند!

اگر می‌خواهید غواص شوید، راهش دیدن مستندات نشنال جئوگرافیک یا شنیدن سخنرانی یک غواص در TED نیست! باید دل به اعماق دریا بزنید. کار حرفه‌ای غیر از عشق و علاقه اولیه نیاز به کسب تجربه‌ در یک محیط حرفه‌ای به همراه خون دل و همت بالا دارد!

اگر از دیدن مستندات یا سخنرانی‌هایی در مورد مکانیک کوانتومی به وجد می‌آیید یا سریال بیگ‌بنگ تئوری، سریال مورد علاقه‌تان است هیچ دلیل نمی‌شود که بیاید و فیزیک بخوانید! من شخصا از شنیدن آواز همایون شجریان یا از بازی آل‌پاچینو لذت می‌برم ولی آیا این دلیل می‌شود که بروم خواننده یا بازیگر شوم؟! خیلی چیزها در زندگی، مانند آواز دهل است، فقط از دور خوش هستند! اکثر مردم دوست دارند جای رونالدو یا مسی باشند بدون آن‌که بتوانند یک روز از زندگی حرفه‌ای آن‌ها را تجربه کنند! خلاصه اگر عاشق آینشتین و هاوکینگ هستید یا فیلم میان‌ستاره‌ای را بیش از ده بار دیده‌اید دلیلی نمی‌شود که بیایید و فیزیک بخوانید دوست من! از طرف دیگر، فراموش نکنید که کتاب‌ها یا مستندهای عامه‌پسند به منظور جذب مردم به علم ساخته شده‌اند. این آثار بهانه‌ای هستند که مفاهیم علمی حداقل یک‌بار به گوش مردم کوچه و بازار رسیده باشد. برای همین تا جایی که شده مفاهیم ساده شده‌اند و از ابزارهای گرافیکی مختلفی برای ارائه شهود نسبی به بیننده استفاده کرده‌اند. چیزهای عامه‌پسند، فیزیک نیستند! فیزیک یک کار حرفه‌ای است و این‌ها تبلیغ‌هایی عوام‌پسند برای جذب مخاطب هستند. بماند که این روزها خیلی‌ها بیشتر برای گیشه می‌نویسند تا ترویج علم. چند وقت پیش دکتر رضا منصوری گفتند که «کتاب‌های هاوکینگ را نخوانید!» به نظرم حرفشان به جا بود، لااقل برای کسانی که می‌خواهند وارد فیزیک شوند یا در فیزیک هستند!

حکایت فعالیت‌های نجوم آماتوری هم تقریبا همین است. در بسیاری از دانشگاه‌های دنیا دانشکده‌‌ای به اسم «دانشکده فیزیک و نجوم» وجود دارد. به بیانی می‌شود گفت که نجوم هم فیزیک است هم نیست! توجه کنید که شکی در عظمت نجوم و بده بستان‌های بین نجوم و علم مدرن – به خصوص فیزیک – وجود ندارد، اما غرض من چیز دیگری است. قدمت نجوم بسیار زیاد است و فعالیت‌هایی که در نجوم شکل می‌گیرند بسیار شبیه به چیزهایی است که در فیزیک انجام می‌شود، شاید به همین خاطر است که در دنیا، دانشکده‌هایی که منحصرا به اسم نجوم و مستقل از دانشکده فیزیک هستند تعدادشان انگشت‌شمار است. بخش بزرگی از فعالیت‌ها در نجوم، «نجوم آماتوری» است که اتفاقا فعالیت‌های مهمی هستند ولی خب، از یک‌جایی به بعد فاصله معناداری با فیزیک به عنوان یک رشته دانشگاهی پیدا می‌کنند. برای همین اگر به نجوم علاقه دارید، ممکن است انتخاب فیزیک به عنوان رشته‌‌ی تحصیلی برای شما چندان پرفایده نباشد. اگر قسمتی از درس مکانیک کلاسیک که به پایداری مدارها و سیستم‌های دینامیکی می‌پردازد را کنار بگذاریم، در اکثر دانشگاه‌های ایران، در دوره کارشناسی فیزیک شما یک خط هم نجوم نمی‌بینید!

وقتی شما در ایران زندگی می‌کنید، در ایران هم درس می‌خوانید!

نسبت به ۳ سال پیش که نوشته «چهار سال فیزیک!» را منتشر کردم، وضع کشور به مراتب از هر نظر بدتر شده. هنوز هم عزم ملی برای توسعه علم در ایران وجود ندارد! به فراخور اوضاع کشور، وضع دانشگاه‌ها هم بد شده. گرانی سبب شده تا دانشگاه‌ها به جای دانشجوی روزانه، دانشجوی شبانه و پردیس بگیرند، چرا که آن‌ها پول به دانشگاه می‌آورند. تابستان به دانشجوها خوابگاه نمی‌دهند چون دانشجو مصرف کننده آب و برق و غذای با یارانه است! تالارهای خود را به هر کس و ناکسی کرایه می‌دهند چون دانشگاه پول ندارد و این کارها پول به دانشگاه‌ می‌آورد. مشتری پر و پا قرص دانشگاه‌ها در این مورد هم، همان موسسات کنکوری هستند که اساتید دانشگاه از شنبه تا چهارشنبه در مذمتشان سخنرانی ایراد می‌کنند و پنج‌شنبه و جمعه دانشگاه‌ بهترین سالن‌ها و تالارهایش را به آن‌ها اجاره می‌دهد! این وسط حراست محترم هم کلا قوانینی که برای یک دانشجو یا استاد در نظر گرفته را برای آن فرد ثروتمندی که تالار را اجاره کرده در نظر نمی‌گیرد! بالاخره از قدیم گفته‌اند که با پول روی سبیل پادشاه هم می‌شود نقاره‌خانه ساخت، رفع گیرهای اخلاقی حراست که دیگر جای خود! همه این حرف‌ها را زدم که بگویم حتی در این شرایط بد اقتصادی، اکثر دانشگاه‌‌ها هیچ راه موثری برای کسب درآمد ندارند!

در ایران دانشگاه پولش را از راه ارتباط با صنعت به دست نمی‌آورد، دانشگاه‌ها این روزها به شکلی با تن‌فروشی کسب درآمد می‌کنند! این مقدمه را گفتم که بدانید در این اوضاع، کشور حتی به دانشکده‌های فنی-مهندسی هم نیاز ندارد چه برسد به دانشکده‌های علوم پایه! چند نوشته از بعضی عزیزان، چه دوست و چه اساتید محترم دانشگاه، خواندم که فیزیک مادر علوم مهندسی است یا اگر فیزیک توسعه نیابد، مهندسی و صنعت کشور هم دچار آسیب می‌شود! راستش را بخواهید، این حرف‌ها برایم کمی عجیب است. نمی‌فهمم چه‌طور یک فرد خردمند در دانشگاه‌های ایران می‌تواند فیگور یک فرد غربی را بگیرد! ما اگر دانشکده‌های فنی‌ را تعطیل کنیم، مگر چیزی از صنعتمان کم می‌شود که بگوییم فیزیک فلان اثر را بر وضع کشور دارد؟! دانشکده‌های علوم پایه – به‌طور متوسط – بسیار از صنعت و حتی دانشکده‌های مهندسی فاصله دارند و اینکه اگر چند دانشگاه مانند صنعتی شریف توانسته چند گام در این حوزه بردارد نمی‌توان این ارتباط را به کل دانشگاه‌هایمان تعمیم داد! ساده‌لوحانه‌ است که بگوییم این همه دانشکده فیزیک در ایران ربطی به صنعت کشور دارند!

از سوی دیگر، وقتش رسیده که بگوییم تعداد اساتیدی که در دانشکده‌های علوم پایه، روزانه مشغول به فعالیت در حوزه دلالی ارز، مسکن و خودرو یا کارهای مشابه هستند کم نیست! دانشجوی فیزیک انتظار دارد استادش دانشمند و پژوهشگر باشد نه کاسب بازاری چرک و ناپاک که وطنش را دچار تنش‌های اقتصادی می‌کند. البته منظورم این نیست که همه اساتید این گونه هستند یا این‌که عمده فعالیت‌های کاری خارج از دانشگاه اساتید دچار شبهه است! حرفم این است که در شرایطی که وضع کشور این گونه است حرف زدن از این‌که فیزیک مهم است چون صنعت به آن نیاز دارد برای یک دانشجوی تازه وارد فقط یک شعار است! شعاری که دانشجوی بیچاره تا آینده نزدیک هیچ چهره عملیاتی از آن نمی‌بیند. فراموش نکنیم که در این میان، آن فیزیک‌خوانده‌ای که کارش تدریس کنکور و المپیاد است بدش نمی‌آید که مردم به فیزیک خواندن علاقه‌مند شوند و بازار علوم پایه هم داغ بماند. اما در سیتپور، مرام ما این است که برای فیزیک دکان باز نکنیم!

و اما در ستایش فیزیک، یا این‌که چرا با این همه مصیبت خوب است که فیزیک بخوانیم!

چون «فیزیک، فقط فیزیک نیست!» و «از فیزیک به همه جا راه است!». به نظرم برای کسانی که به دنبال فیزیک خواندن هستند این دو نوشته دلیل‌های خوبی به حساب می‌آیند. اگر کسی مرد راه باشد، فیزیک پر است از ماجراهای هیجان انگیز! هرچند که منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

خلاصه که در انتخاب مسیر آینده با منطق تصمیم‌گیری کنید و نه احساسات. مراقب جوگیر شدن باشید، حتی ممکن است این نوشته هم شما را جوگیر کند! در علم باید تصمیم‌ها را بر اساس دلیل و برهان بگیریم.

اگه قرار است فیزیک بخوانید، همه شرایط را بررسی کنید! توانایی‌ها، عادات شخصی و علایقتان را با هم به میدان انتخاب بیاورید. حداقل کتاب‌های سال اول و دوم فیزیک را ورق بزنید ببینید اصلا می‌توانید با این چیزها کنار بیاید یا نه!

در انتها به نظرم بد نیست به این نکته اشاره کنم که دانشگاه فقط محل برگزاری یک سری کلاس نیست! شما می‌توانید کلاس‌های دانشگاه‌های مختلف دنیا را به کمک اینترنت ببینید یا در دوره‌های آنلاین شرکت کنید. اما همه چیز که کلاس درس نیست! دانشگاه خوب، جایی است که ایده‌های خوب شکل بگیرد، دانشگاه خوب جایی است که هم‌صحبت‌های خوب داشته باشید. یک دانشگاه خوب جایی است که از گفتگو با آدم‌هایش، استاد و دانشجو، لذت ببرید و در فضای حرفه‌ای ایجاد شده بتوانید رشد کنید. دانشگاه فقط در و تخته و یک مشت کارمند نیست. اگر بعد از این نوشته تصمیم گرفتید که فیزیک بخوانید، در دانشگاهی بخوانید که این ویژگی‌ها را داشته باشد. من در ایران چندتایی از این دانشگاه‌ها را سراغ دارم، پس نگران نباشید 😉