یک مقدمه اندوهناک
راستش را بخواهید نوشتن از این مسئله در همین شروع کار، برایم بسیار سخت بهنظر میرسد. حتی نمیدانم باید از کجا شروع کنم. فکر کنم آخر آخرش چیزی بهتر از یک درد دل ساده به روال نق زدنهای معمول از آب در نیاید، اما نق زدن هم گاهی مفید است. دیگر کم کمش این است که آدم خالی میشود. در کمدی الهی دانته میخوانیم که: «ما به دنیا نیامدیم که مانند حیوانات زندگی کنیم، بلکه آمدهایم تا علم و راه حق را دنبال کنیم.» جالب است که ادیبان بسیاری از فردوسی و سعدی و مرحوم شاملوی خودمان گرفته، تا گوته و دانته، همیشه به ضرورت نگرش علمی بشر پرداخته و از آن سخنها گفتهاند. نویسندگان بزرگی هم از راه رسیدهاند و دستاوردهای علمی را جانمایهی کارشان قرار دادهاند و گاه بسیار الهامبخش بودهاند. چه برای کسانی که کار علمی میکنند و چه برای کودکانی که جهان را با نگاه معصومانه و کنجکاوشان جستجو میکنند. فکر میکنم کودکی همهی همنسلان ما و پدرانمان با نام ژول ورن عجیبن شده است. شکار شهاب، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، سفر به ماه و یا سفر به مرکز زمین. مهم نبود که کتاب را بخوانید یا کارتون آن را در سیمای کودک شبکه یک نگاه کنید! به هر حال جذب زیبایی داستان و در واقع جذب هیجان سفر به جهانهای ناشناخته میشدید.
حالا اینکه این چه ربطی به عنوان و درد دلهای من دارد، توضیح خواهم داد! از زمان پیدایشمان بر این سیارهی بینظیر، تلاش کردیم بهتر بفهمیم و بیشتر ببینیم. مطالعهی طبیعت نیاز ما بوده و هست. هرچه محیط اطرافمان را بهتر شناختیم، با خطراتش بهتر و بیشتر آشنا شدیم و توانستیم منابعش را به نفع خودمان استخراج کنیم. از طرفی پس از گالیله و نیوتون، ابزار ریاضیات را به طور سیستماتیک برای مطالعهمان بر روی طبیعت استفاده کردهایم. پس از دوران طلایی فیزیک، یعنی اواخر قرن نوزده و قرن بیست، دستاوردهای بزرگی بدست آوردیم که نه تنها عطش ما را برای دانستن ارضا نکرد، بلکه متوجه شدیم چقدر جهان ما عجیبتر و مرموزتر از آن است که تصور میکردیم. حالا با ابزار بینظیر ریاضیات، تجربهی گذشتگان و تلاشی بیوقفه به دنبال پاسخ سوالاتمان در حرکتیم. نظریات کوانتوم و نسبیت، یعنی دو دستاورد مهم و بزرگ ذهن بشر، دریچههایی از صدها سوال پیش رویمان گشودهاند. به لطف پیشرفت تکنولوژی، تا اعماق کیهان را رصد میکنیم، دستسازههایی به سیارات دیگری ازجمله مریخ، زحل و مشتری میفرستیم، ذرات با انرژیهای بالا را بههم برخورد میدهیم و سعی میکنیم نزدیک شویم به لحظات اولیهی آفرینش (مهبانگ). چرا که هنوز میخواهیم جهانمان را بشناسیم. اینکه از کجا آمدهایم؟ چرا وجود داریم؟ جهانمان چه سرنوشتی خواهد داشت؟ ما، این موجودات کوچک، روی سیارهای کوچیک، ساخته شده از اتمهایی که روزی در دل ستارهای در کیهان گرم و کوچکتر از آنچه امروز هست تشکیل شدهاند، به کمک نیروی اندیشه به دنبال پاسخ این پرسشهاییم. پس علم، این نیاز به دانستن ما را تا اینجا پیش آورده است. هنر هم دیگر نیاز مغز بشر را! ببینید چه زیباییهایی به این جهان اضافه کرده. مگر میشود آن همه سمفونی و صدای زیبا، نقاشیهای بینظیر و تابلوهای فرش را ندید؟
اندوه برای چه؟!
خب با این مقدمهی طولانی بیایید برگردیم به موضوع اصلی. از صحبتهای بالا اینطور برداشت میشود که خب پس همه چیز خوب و شاد است. اما نیست! هنر و علم در کنار یکدیگر ترکیب فوقالعادهای تشکیل دادهاند. اغلب ما با جنگ ستارگان خاطره داریم. نبرد بین امپراطوری کهکشان و این جور صحبتهای مهیج. لابد همه هم فیلمهای آدم فضاییها و جنگ دنیاها را دیدهایم و کلی کیف کردهایم که یک عده بیگانه آمدهاند آدمها را نابود کنند و ما برای نجات سیارهمان تلاش میکنیم. خیلی هم قشنگ و خوب و شیرین است که ما، آدمهایی که تا همان دو دقیقه قبل فیلم حتی سر یک بازی فوتبال بدترین ناسزاها را نثار هم میکنیم، چه برسد به مسائل سیاسی و نفت و جنگ و فقر، در این فیلمها یک تنه از جانگذشتگی میکنیم برای نجات سیاره عزیزمان اما در پس ذهنمان میدانیم که فعلا این چیزها هیچ حقیقتی ندارند و صرفا داریم سرگرم میشویم. میدانیم هیچ موجود فضایی تا کنون مشاهده نشده و ناسا کسی را در یخچالهایش در زیر زمین زندانی نکرده و ما مورد حملهی تمدنهای غریب نیستیم که بیایند خورشیدمان را بدزدند و ببرند. برای همین هم روی سخن هم اصلا این قسم فیلمها و کتابها نیست. تازه بماند که شاهکارهایی نظیر «میانستارهای» نولان، به یمن حضور کیپ تورن، از پایهی علمی قویی هم برخوردارند.
درد چیست؟!
درد از آنجا ناشی میشود که عدهای به اسم ادیب، شاعر و یا نویسندهی علمی، به قلمروهایی وارد میشوند که ذرهای تخصص در آنها ندارند. خیلی خوشبینانه میشود فکر کرد که صرفا این زمینههای علمی جذاب هستند و هرکسی دلش میخواهد از سر سادگی دربارهشان نظر دهد و بنویسد. اما متاسفانه کار به همین یک نظر ساده دادن ختم نمیشود. کانالهای تلگرامی، صفحات فیسبوک و اینستاگرام، وبسایتهای متعدد و برخی مکانها در سطح شهر دست به کلاهبرداری علنی و آشکار به نام علم زدهاند، و از این راه بسیار پولدار هم شدهاند. از «اسرار کوانتومی اشرف مخلوقات» صحبت میکنند، «عرفانهای کوانتومی» میسازند و با علم کوانتوم میخواهند افسردگی و روانپریشی را درمان کنند. بستههای درمانی-آموزشی درست کردهاند و ماهیانه حراجهای استثنایی میگذارند. این کار کلاهبرداری و دزدی آشکار است. هرگز علم به چنین قلمروهایی وارد نشده است. این گروهها هرچه هستند و هرکه هستند، قصد و نیتشان تنها فریب و پول درآوردن از راهی کاملا غیر قانونی(؟!) و غیر اخلاقیست. فیزیک کوانتومی حتی برای فیزیکدانها، هنوز پر از سوال و رمز و راز است. استفاده از دستور زبان سنگین علمی برای پول درآوردن و سود جویی چیزی جز شیادی نیست. گروه دیگری هم به قلمرو نسبیت و کیهانشناسی و نجوم تاختهاند و در قرن بیستویکم ادعا میکنند که زمین تخت است. ناسا و تمام کشفیات رصدی به ما دروغ میگویند. اینها همه و همه توطئهی غرب است تا ذهنهای ما را فاسد کند. حالا اینکه چه نفعی دارد یک کمپانی عظیم مانند ناسا عکس و فیلمهای تقلبی بسازد که مغز عدهای را در یک کشور جهانسومی آن سوی جهان فاسد کند بماند. این عزیزان هم ادعا میکنند اصلا ماهوارهای ساخته نشده، جاذبه و نسبیت چرت است، زمین هم تخت است و همه در اشتباه محض هستند
خب این هم یک نوعش است. اما یادمان باشد، برای مطرح کردن خود و یا پرپول کردن جیبهایمان، دست به هر کاری نزنیم. یادمان باشد انسانهای بزرگی قرنها زحمت کشیدهاند. علم میوهای نیست که یک شبه به ثمر رسیده باشد. یادمان باشد برای نفع شخصی، روی چه دستاوردهایی پا میگذاریم. امروز در کشور ما، دانشجویان رشتههای علوم پایه و علوم انسانی، با سختی و مشقت زیاد شبانهروز مطالعه میکنند، بدون داشتن حتی ذرهای امید برای داشتن شغلی با اندک حقوق در آینده. درست نیست با رواج این قسم خزعبلات، تنها امیدشان را با خاک یکسان کنیم. این گروهها از واژگان زیبای علمی استفاده میکنند، اما مطالب غلطی را گسترش میدهند. به همین دلیل، عنوان این نوشته را خرافهی قرن بیستویک گذاشتم. حقیقتا این مطالب با خرافات تفاوت چندانی ندارد. در جوامع خرافهباور با سطح مطالعه و اطلاعات بسیار کم، قطعا کار این انسانها راحتتر و آسودهتر خواهد بود. شدیدا خواندن کتاب «چرندیات پست مدرن» را به شما پیشنهاد میکنم! پیش از اینکه سخن پایانیم را بنویسم، پست اینستاگرامی دکتر فیروز نادری را اینجا به اشتراک میگذارم که بسیار قابل تامل است؛
“Use your Heads — Don’t believe everything you read on Internet, YouTube, Telegram Channel or you hear in Masjed or from your cousin. You are more likely to die in a car crash than be hit by an asteroid on Feb 2019. HAARP is not the cause of Earthquakes in Iran or elsewhere. And, Moon landing was not faked and Earth is not flat and saints don’t live in wells.“
و اما سخن پایانی
میشود به جای باور هر مزخرفی از جانب گروههای معلومالحال، به کتابفروشیها رفت و کتابهای علمی معتبر و خوبی که برای فهم عموم نوشته شده است را تهیه کرد. حتی میشود همان کتابها را به صورت الکترونیکی هم تهیه کرد و از مطالعهشان روی تبلت و گوشی هم لذت برد. میشود مجلات علمی مانند نجوم و دانشمند و غیره را خرید و مطالعه کرد، تا هم از چنین موسسات علمی حمایت شود، هم اطلاعات معتبر علمی دریافت کرد. میشود در سمینارها و سخنرانیهایی که هر هفته در گوشه و کنار شهر برگزار میشود استفاده کرد و … . امروز عصر ارتباطات است. پس بیایید اطلاعات معتبر و دقیق بگیریم، تفکر کنیم و از هر لحظه برای یادگیری استفاده کنیم. قطعا نتیجه برای خودمان، فرزندانمان و آیندهی مملکتمان درخشانتر خواهد بود تا برای «عرفان کوانتومی» و «اسرار اشرف مخلوقات» و «زمین تخت گرایان». کشور ما قربانی قرنها خرافه است. بیایید با مطالعه، جلوی رشد این سرطان فکر را بگیریم. این بار هم به جای پایان دادن به نوشتهام با جملهای از هاوکینگ، فاینمن، اینشتین و یا نیوتون، به نظرم خیلی بهتر است مخلص کلام را با این بیت فردوسی بیان کنم و این نقنامه و درددل را تمام کنم:
ز دانش بِه اندر جهان هیچ نیست/ تن مرده و جانِ نادان یکیست