بعد از مدتها، فرصتی پیش اومد تا با مهدی در مورد وبلاگنویسی و روایتگری در علم گپ بزنیم. ویدیوی این گفتوگو ضبط شده و در ادامهی این نوشته میتونید ببینیدش. بهطور کلی در مورد این حرف زدیم که چرا وبلاگنویسی مهمه، منظورمون از روایتگری در علم چیه و اشارههایی هم داشتیم به تجربههامون در سیتپور. حین این گپ و گفت یک سری وبلاگ معرفی شد و یک سری ایده و ترفند برای شروع وبلاگنویسی که سعی میکنم اینجا به اونها اشاره مختصری کنم.
وبلاگهایی که شخصا دنبال میکنم رو با توجه به سطح مطالبشون لیست کردم. منظور از «عمومی» یعنی مناسب هر علاقهمندی بدون در نظر گرفتن پیش زمینه خاصی هستند. «کمی فنی» یعنی باید دانش عمومی از ریاضیات و فیزیک داشته باشید. مثلا دانشجوی کارشناسی این رشتهها باشید. «فنی» یعنی نیاز به دونستن پیشزمینههای خاص در فیزیکی یا ریاضی هست. «خیلی فنی» هم یعنی باید دانشجوی تحصیلات تکمیلی باشین دستکم!
برای زندگی روزمره و بیشتر برای جنبههای عمومی مسئله:
شب یلدا رو همه به عنوان طولانیتر شب سال میشناسیم. اما در مورد طولانیترین روز سال چیزی میدونیم؟ توی این پست شب یلدا (انقلاب زمستانی) و اول تیر (انقلاب تابستانی) رو از نظر نجومی بررسی میکنیم و درمورد علت بهوجود اومدن فصلها و تغییر طول روز و شب بحث میکنیم. امیدوارم شب یلدا بهتون خوش بگذره و آغاز زمستونی پر برکت برای همه باشه :))
چرا فصلهای مختلفی رو تجربه میکنیم؟
مدار زمین به شکل بیضی هست و خورشید توی یکی از کانونهای این بیضی قرار داره. درواقع زمین طی حرکت سالیانه خودش نسبت به خورشید فاصلهاش تغییر میکنه. اما مقدار اون در مقابل فاصله متوسط زمین تا خورشید خیلی ناچیز هست؛ زمین در حضیض مداری خودش حدود ١۴٧ میلیون کیلومتر، و در اوج مداری حدود ١۵٢ میلیون کیلومتر از خورشید فاصله داره. یعنی حدوداً ٢ درصد اختلاف از فاصله میانگین. به بیان دقیقتر، خروج از مرکز مدار بیضوی زمین ٠.٠١٧ هست؛ این به معنی اینه که مدار زمین خیلی شبیه یک دایره هست.
موقعیت مداری زمین و خورشید در فصلهای مختلف. نگاره از time and date
پس این تصور که فصلها به دلیل دور و نزدیک شدن زمین به خورشید اتفاق میفتن، اشتباهه (اتفاقا زمین در ١٣ تیرماه به نقطه اوج، و در ١۴ بهمن به نقطه حضیض مداریش میرسه). دلیل اصلی ایجاد فصلها، انحراف محور چرخش زمین، نسبت به حالت عمودبرصفحه منظومهشمسی هست. همون طور که توی شکل میبینید، زمانیکه خورشید به صورت مایلتر به نیمکره شمالی زمین میتابه، فصل زمستان و وقتی تابش به صورت عمودتر هست، فصل تابستان رو تجربه میکنیم. این درحالیه که توی نیمکره جنوبی، بالعکس، به ترتیب، فصل تابستان و زمستان رو داریم.
کجی محور زمین
قبل از اینکه وارد بحث حرکت ظاهری خورشید و تغییر طول روزهای سال بشیم، توی این قسمت میخوام بهطور خلاصه، کمی درمورد مسأله کجی محور زمین بحث بشه. اصولاً اینکه چرا سیارات حول محوری به دور خودشون میگردن، برمیگرده به دوران شکلگیری منظومه شمسی. وقتی که توده گرد و غبار پیش ستارهای خورشید در حال چرخیدن و شکلگیری بود، بعضی از مناطق بیرونیتر هم که دورتر قرارگرفته بودن، موفق شدن مقداری از مواد اطرافشون رو از طریق گرانش جذب کنن و گویچههایی رو بهوجود بیارن که بهتدریج هسته اولیه سیارات رو تشکیل دادن. این فرایند جذب یا انباشت مواد توسط سیارات، همراه با چرخش بوده. و بعد از اینکه همجوشی هستهای در مرکز خورشید اتفاق افتاده و اصطلاحا خورشید شعلهور شده، این چرخش (یا به بیان دقیقتر تکانه زاویهای)، همراه سیارات باقی مونده (اصل بقای تکانه زاویهای).
بههمین خاطر، سیارات علاوه بر حرکت مداری به دور خورشید، یک چرخش وضعی به دور خودشون هم دارن. حالا اینکه چرا محور چرخش به دور خودشون، کمی نسبت به عمودِ صفحهی منظومه شمسی انحراف داره، احتمالا بهدلیل برخوردهای شدیدی بوده که در دوران شکلگیری منظومه شمسی اتفاق میفتاده و سیارات، تحت بمباران شدید، توسط تکهسنگهای غولپیکر سرگردان بودن ( بعد از اینکه خورشید شعلهور شد، به علت بادهای شدید خورشیدی که در ابتدا گسیل میشد، دقیقاً شبیه به یه سشوار پر قدرت، خیلی از این تکه سنگها به فاصلههای دورتر فرستاده شدن، که امروز به شکل کمربند کوییپر و ابر اورت، در لبههای منظومه شمسی قرار دارن). این برخوردها میتونستن باعث بشن که محور چرخش کمی جابجا بشه.
محور زمین بهطور میانگین حدود ٢٣.۵ درجه از حالت قائم انحراف داره. به علت پخ بودن کره زمین در قطبین، نیروهای گرانشی که خورشید و ماه به زمین وارد میکنن، باعث حرکت تقدیمی زمین میشن؛ درواقع محور زمین با حفظ زاویه انحراف خودش، حول محور عمود هم میچرخه. شبیه چیزی که توی فرفره میبینیم. البته یک دور گردش بر اثر حرکت تقدیمی، حدوداً ٢۵٧٧٢ سال طول میکشه. شاید این رقم خیلی بزرگی بهنظر برسه، ولی دست کم باعث شده ستاره قطبی که درست بالای قطب شمال کره زمین قرار داره و با استفاده از اون میتونیم جهت شمال رو پیدا کنیم، تغییر کنه؛ الان ستارهای که بهعنوان ستاره قطبی میشناسیمش، ستاره آلفای صورت فلکی دب اصغر هست، درحالیکه حدود سه هزار سال قبل از میلاد، ستاره ثعبان در صورت فلکی اژدها، راهنمای جهت شمال بود.
اگه دقت کرده باشید، گفتیم کجی محور زمین «بهطور میانگین»، حدود ٢٣.۵ درجه هست. چون صفحه مداری ماه نسبت به صفحه مداری زمین به دور خورشید، حدود ۵ دقیقه انحراف داره، این موضوع باعث میشه کمی مقدار انحراف محور زمین تغییر کنه و با دوره تناوب حدود ١٨.۶ سال، بین بازه ٢٢.١ تا ٢۴.۵ درجه، متغیر باشه. در حال حاضر، مقدار کجی محور زمین ٢٣.٢۶ درجه هست. به این رقص محوری زمین، حرکت ناوشی یا ترقصی گفته میشه.
حرکت ظاهری سالیانه خورشید
اگه ما در قسمتهای مختلف مدار زمین به خورشید نگاه کنیم، میبینیم که انگار موقعیت خورشید در طول سال نسبت به ستارههای پسزمینه (با فرض اینکه بتونیم ستارهها رو در طول روز هم ببینیم)، تغییر میکنه؛ فرض کنید محور زمین رو دایروی در نظر بگیریم، در نتیجه خورشید هر روز کمی کمتر از ١ درجه نسبت به ستارههای پسزمینه آسمون، به سمت شرق جابجا میشه ( تعداد روزهای سال ٣۶۵ روز و یک دایره کامل ٣۶٠ درجه هست). به مسیر حرکت ظاهری سالیانه خورشید، دایره البروج میگن. به همین خاطر هست که انگار خورشید در ماههای مختلف، توی برجها یا صورت فلکیهای مختلفی قرار داره.
نقاط اعتدالین و انقلابین و حرکت ظاهری سالیانه خورشید روی کره سماوی. نگاره از stars.astro.illinois.edu
داخل پرانتز: البته که طالعبینی اساس علمی نداره و خرافاته؛ ولی از اونجایی که متأسفانه توی قرن ٢١اُم هم هنوز عده زیادی به این خزعبلات اعتقاد دارن، جا داره این نکته رو عنوان کنم: تاریخ طالعبینی حدودا به ٣٠٠٠ سال پیش برمیگرده. برجهایی که مربوط به ماه تولد هستن از اون زمان تا الان، بهخاطر حرکت تقدیمی زمین، تغییر کردن. مثلا اگه شما فروردین ماهی و توی ادبیات طالع بینی برج حمل هستید، به این معنیه که خورشید در ماه فروردین، توی صورت فلکی حمل قرار داره. این درحالیه که الان دیگه خورشید توی این برج قرار نداره. بلکه در فروردین ماه توی صورت فلکی حوت هست. بنابراین زیاد توجهی به این اراجیف ماه تولد نکنید لطفاً! :))
بهخاطر کجی محور زمین، دایره البروج از استوای سماوی، ٢٣.۵ درجه انحراف داره (اگر استوای کره زمین رو ادامه بدید تا کره سماوی رو قطع بکنه، بهش استوای سماوی میگن). به محل تلاقی این دو دایره، اعتدالین گفته میشه. برای نیمکره شمالی، اگه خورشید در مسیر حرکت به سمت بالای استوای سماوی باشه، این نقطه اعتدال بهاری (آغاز فصل بهار)، و اگه در مسیر حرکت به سمت پایین استوای سماوی باشه، این نقطه اعتدال پاییزی (آغاز فصل پاییز) هست. همچنین وقتی که خورشید در بالاترین نقطه دایره البروج نسبت به استوای سماوی قرار داره، انقلاب تابستانی (آغاز فصل تابستان) و هنگامیکه در پایینترین نقطه دایره البروج نسبت به استوای سماوی هست، انقلاب زمستانی (آغاز فصل زمستان) بهش گفته میشه.
محل طلوع و غروب خورشید در طول سال چطور تغییر میکنه؟
موقع اعتدال بهاری و پاییزی، خورشید دقیقاً از سمت شرق، طلوع و از سمت غرب، غروب میکنه؛ بنابراین دو بار در طول سال، این امکان وجود داره که بتونید جهتهای جغرافیاییتون رو، بهوسیله خورشید چک بکنید (البته در واقعیت، چون نقاط اعتدالین تنها در یک لحظه اتفاق میفتن ـ که لزوماً هم در لحظه طلوع یا غروب خورشید نیست ـ بنابراین مکان طلوع و غروب خورشید از محل دقیق شرق و غرب، مقدار ناچیزی اختلاف داره که میشه ازش صرف نظر کرد).
اما همین طور که از نقاط اعتدالین فاصله میگیریم، محل طلوع و غروب خورشید هم از شرق و غرب فاصله میگیره و به سمت شمال یا جنوب متمایل میشه؛ اگه شما روی استوای زمین قرار داشته باشید، در انقلاب تابستانی، خورشید از ٢٣.۵ درجهای شمال شرق، طلوع و در ٢٣.۵ درجهای شمال غرب، غروب میکنه. برعکس، در انقلاب زمستانی، طلوع خورشید در ٢٣.۵ درجهای جنوب شرق، و غروبش در ٢٣.۵ درجهای جنوب غرب هست. بنابراین روی استوا، حداکثر انحراف محل طلوع یا غروب خورشید از شرق یا غرب، ٢٣.۵ درجه هست که در انقلاب تابستانی و انقلاب زمستانی رخ میده.
اما اگر روی خط استوا زندگی نکنید یک مقدار داستان فرق میکنه؛ در اینصورت، برای محاسبه مقدار زاویه انحراف محل طلوع و غروب خورشید از شرق و غرب جغرافیایی، باید یک فاکتورِ (عرض جغرافیایی)sec هم در اون ضرب کنید (عرض جغرافیایی، زاویه مختصاتی هست که مکان شمالی/جنوبی یک نقطه روی سطح زمین رو نشون میده و از صفر درجه در استوا، تا نود درجه شمالی/جنوبی در قطب شمال/جنوب، متغیره). مثلاً شهر تهران در عرض جغرافیایی ٣۵ درجه شمالی قرار داره. بنابراین حداکثر میزان انحراف، 23.5 * (35)sec ، حدوداً ٢٨.۶٨ درجه هست. هرچند که این یه فرمول تخمینیه، اما تا عرضهای جغرافیایی ۵٠ درجه، معتبره (اگه علاقهمند به محاسبات کامل با استفاده از هندسه کروی هستید، به اینجا مراجعه کنید).
طول روز یا شب در طول سال چطور تغییر میکنه؟
خب، فکر میکنم تا الان تقریبا به این سوال جواب داده شده باشه که چرا شب یلدا ـ که معادل با انقلاب زمستانی هست ـ طولانیترین شب ساله. با توجه به توضیحاتی که درمورد حرکت ظاهری سالیانه خورشید داده شد، حداکثر ارتفاع خورشید نسبت به افق در طول سال تغییر میکنه و زمان انقلاب زمستانی به حداقل، و زمان انقلاب تابستانی به حداکثر مقدار خودش میرسه. بنابراین در انقلاب زمستانی، خورشید مسیر کوتاهتری (دایره عظیمه کوچکتری) رو باید توی آسمون طی بکنه و در انقلاب تابستانی، روی مسیر بلندتری (دایره عظیمه بزرگتری) حرکت بکنه. هنگام اعتدال بهاری و پاییزی که حد وسط انقلابین هستن، طول روز و شب در همه جای دنیا برابره. یعنی تقریبا ١٢ ساعت روز و تقریبا ١٢ ساعت شبه.
البته، به دو دلیل، طول روز در زمان اعتدالین، یک مقداری بلندتر از طول شب هست. اولاً در زمان اعتدالین، مرکز هندسی خورشید ١٢ ساعت بالای افق هست؛ در حالیکه طلوع خورشید، طبق تعریف، لحظهایه که لبهی بالایی قرص خورشید از افق پیدا میشه (و نه مرکز خورشید)؛ و غروب خورشید هم به همین صورت، لحظهایه که لبه بالایی قرص خورشید میره زیر افق و دیگه دیده نمیشه. بنا بر این تعریف، طول روز مقداری بیشتر از ١٢ ساعت هست. علت دوم اینکه؛ به علت شکسته شدن نور خورشید توی جو زمین، ما موقع طلوع خورشید، لبه بالایی قرصش رو زودتر میبینیم، و موقع غروب، لبهی بالایی رو حتی بعد از اینکه خورشید غروب کرده هم مشاهده میکنیم. این پدیده، باعث میشه، طول روز، حدود ۶ دقیقه (بسته به اینکه دما و فشار هوا بصورت موضعی چقدر توی ارتفاعات مختلف تغییر میکنه) بیشتر از زمانی باشه که اثر شکست نور توی جو وجود نداره. بهخاطر این دو دلیلی که ذکر شد، زمان اعتدال بهاری و پاییزی، طول روز چند دقیقه بلندتر از طول شب هست.
آنالما
تصویری که میبینید، حرکت ظاهری خورشید در طول ساله که معروف به آنالمای خورشیدی هست (اگه کسی معادل فارسی عبارت آنالما رو میدونه بگه! ://)
داستان از این قراره که اگه توی یک ساعت خاصی از روز، مثلاً ١٢ ظهر، در طول سال از خورشید عکس برداری کنید، میبینید که شبیه عدد هشت انگلیسی میشه. اگه امکانات عکسبرداری براتون مقدور نیست، میتونید یک میله شاخص نصب کنید و انتهای سایهی اون رو در یک ساعت خاص، در طول سال علامتگذاری کنید (دقت کنید که اگه ساعت رسمی کشور عقب یا جلو رفت، شما طبق همون ساعت قدیم خودتون عمل کنید). در نهایت، شکل آنالما بهدست میاد.
اگر به تصویر دقت کنید، میبینید که خورشید، هم به سمت بالا و پایین، و هم به سمت راست و چپ حرکت کرده. علت اینکه خورشید در طول سال ارتفاعش تغییر میکنه رو که قبلاً بررسی کردیم. ولی به نظرتون چرا باید خورشید به سمت راست و چپ هم حرکت بکنه؟ علتش اینه که مدار زمین به دور خورشید بیضوی هست و نه دایروی. بنابراین در تصویر آنالمای خورشیدی، یک کشیدگی به سمت شرق و غرب هم دیده میشه.
دوست دارم در پایان، این بیت از غزلی رو که از دوست خوبم مرتضی استاد عظیم هست، تقدیمتون کنم:
کمی آرام شو دیگر، تو ای شب زندهدار عشق! که یلدا هم سحر دارد و آخر سر به سر آید…
این روزها در سراسر ایران، برنامههای ترویجی زیادی به مناسبت روز جهانی نجوم برپا شده. برنامههای مختلفی که با یک جستجوی ساده در گوگل میشود از جزئیاتشان باخبر شد. مثل برنامه فردای مرکز علوم و ستارهشناسی تهران یا برنامههایی که جمعه در برج میلاد تهران و رصدخانه زعفرانیه برگزار میشوند. در مورد مهم بودن نجوم، اهل فن به قدر کافی نوشتهاند ([۱]، [۲] و [۳]) و به نظرم نیازی نیست با وجود این همه کتاب خوب به زبان فارسی، نگران این باشیم که اینجا در مورد نجوم بهطور مفصل بنویسیم. از طرف دیگر، ۱۷ سالی است که در ایران مردم به شیوههای مختلف مشغول کارهای ترویجی پیرامون نجوم هستند؛ از برنامههای مناسبتی نهادهای مختلف مردمی و غیرمردمی گرفته تا برنامههای تلوزیونی مثل آسمان شب. وقت آن است که به همه این عزیزان دستمریزاد بگویم! دم برادران صفاریانپور گرم که بسیاری علاقهشان به نجوم را وامدار کارهای حرفهای این دو عزیز هستند. تشکر ویژه از دکتر خواجهپور بهخاطر ترجمه کتاب نجوم به زبان ساده. ممنونیم از دکتر میرترابی بهخاطر سخنرانیهای فوقالعادهشان. از همه کسانی که این مدت هر قدمی در راه ترویج و روایتگری در علم برداشتهاند تشکر میکنیم. اصلا مگر میشود از بابک امین تفرشی بهخاطر عکسهای فوقالعادهاش یا از پوریا ناظمی به خاطر نوشتههایش تشکر نکرد؟! یا مگر میشود این حجم از فعالیتهای مجله نجوم طی این مدت را نادیده گرفت؟! قدردان زحمات همه کسانی که راه را هموار ساختهاند هستیم.
اما در کجای راه هستیم؟
علیرغم همه تلاشهای صورت گرفته، بهعنوان یک دانشجوی فیزیک، از وضع کنونی نجوم چندان دل خوشی ندارم! ۱۷ سال است که مشغول کارهای ترویجی پیرامون نجوم هستیم! ۱۷ سال! وقت آن است که بهطور جدی بپرسیم، از این همه وقت و سرمایه چه چیزی عایدمان شده؟! چقدر به چشماندازی که تصور میکردیم برای نجوم رسیدهایم؟ راستی اصلا چشماندازی در کار بوده؟!
جاستین بیبر ( Justin Drew Bieber) (زادهٔ ۱ مارس ۱۹۹۴)؛ خواننده، ترانهسرا، آهنگساز، نوازنده، بازیگر و سرگرمیساز کانادایی است. نگاره از ویکیپدیا.
بدون تعارف، از نظر من «امروز نجوم در ایران، جاستین بیبر علوم شده است!». مشهور است، دخترها برایش هورا میکشند، کیف پسرها پر است از پیکسلهای نجومی، اردوهای رصدی کماکان از پرطرفدارترین برنامههای دانشگاهی است، در بین پربازدیدترین مستندها، مستندات نجومی در صدر هستند، در بین صفحات مختلف اجتماعی، صفحاتی که به نجوم میپردازند پر از دنبالکننده هستند، برای برخی کارل سیگن از بزرگترین فیزیکدانان قرن اخیر است و چه بسیار کسانی که نیل دگراس تایسون را یک منجم بزرگ میدانند بیآنکه فرق بین نجوم، اخترفیزیک و کیهانشناسی را بدانند! این وسط عدهای هم خود را صاحب فن مینامند بیآنکه دو خط مکانیک سماوی بدانند! خب شاید بگویید این که اشکالی ندارد! عدهای هستند که میخواهند از آسمان زیبای شب لذت ببرند و با دیدن مستندات علمی به وجد آیند! اصلا به شما چه؟! فرمایش شما متین، ولی این برای ۱۷ سال تلاش برای ترویج علم دستاورد خوبی نیست! برنامههای ترویجی برای آشنا کردن مردم کوچه و بازار با علم است. به بیان دیگر، میخواهیم به بهانههای مختلف، کاری کنیم که مردم در زندگی روزمرهشان روش علمی را به کار برند و قاعدتا بازخوردی از این کار را در سطوح بالاتر جامعه ببینیم! مثلا بهطور جدی باید بپرسیم که پس از گذشت ۱۷سال ترویج نجوم، چقدر مردم به طالعبینی اعتقاد دارند؟! راستی به این دقت کردهاید که وقتی مهران مدیری در برنامه دورهمی، هر شب از مهمان خود میپرسد متولدین فلان ماه چه ویژگیهایی دارند، هیچ واکنشی مبنی بر یاوهای که میگوید از مردم دریافت نمیکند؟! ۱۷سال تلاشکردهایم ولی هنوز در تلگرام دنبال این هستیم که ببینیم اگر دوستمان متولد مردادماه است به چه چیزهایی علاقه دارد! اولین هدف در برنامههای ترویجی و روایتگری در علم، بالابردن فرهنگ علمی مردم است که انگار چندان هم در آن موفق نبودهایم! فراموش نکنیم که هنوز کسانی هستند که فکر میکنند زمین تخت است و هیچگونه دستبردار این ایده نیستند! برایش تبلیغ میکنند، سمینار برگزار میکنند و هوررررا میکشند!
در دانشگاههای ما چه خبر است؟
دلنگرانی بعدی من به این خاطر است که پس از گذشت تقریبا دو دهه، ما فعالیتهای حرفهای را به نجوم آماتوری کاهش دادهایم! هیچ خبری از فعالیتهای حرفهای در مقیاس بزرگ نیست! انگیزهی قسمتی از کارهای ترویجی در نجوم این است که افراد علاقهمند را به سمت تحصیل و پژوهش در رشته نجوم سوق دهیم. چقدر در این کار موفق بودهایم؟! برای تحصیل نجوم، در مقطع کارشناسی باید وارد رشته فیزیک شوید و اگر در یکی از دانشگاههای خوب کشور باشید و خیلی خوششانس، شاید یک درس ۳ واحدی برای نجوم بگذرانید! خب تا اینجای کار زیاد بد نیست. بههرحال، همین که در رشته فیزیک هستید اصول اولیه نجوم را یاد میگیرید. نکته اینجاست که در چندتا از دانشگاههای کشور، گرایش نجوم در مقطع تحصیلات تکمیلی وجود دارد؟! چند استاد در کل دانشگاههای ایران هستند که حرفهشان نجوم باشد؟! دقت کنید، نجوم، و نه اخترفیزیک یا کیهانشناسی! آیا میدانستید برخی از اساتید که بهطور حرفهای کارشان نجوم بوده، در حال کوچ کردن به سمت کیهانشناسی یا سایر گرایشها هستند؟! مردم، باور کنید که حال نجوم حرفهای این روزها خوب نیست! راستی، از رصدخانه ملیمان چه خبر؟! فراموش نکنید که یکی از هدفهای برنامههای ترویجی این است که پیشرفت علم را به یک دغدغه برای مردم کند! اصلا پس از ۱۷ سال جشن و بزک، آیا مطالبه مردمی برای زودتر به سرانجام رسیدن پروژه رصدخانه ملی وجود دارد؟! ۱۷ سال گذشت، دولت و مجلس برای نجوم چه کردهاند؟! فیزیک، علمی تجربی است و آزمایشگاه میخواهد، آزمایشگاه نجوم، رصدخانه است! بدون رصدخانه حرفهای خبری از تربیت نسل جوانی از منجمین نیست. مگر یک سری کار با دادههای وارداتی!
خلاصه این که…
کویر مرنجاب – برنامه رصد اردیبهشت ۹۳
تقریبا دو دهه است که تمرکز عجیبی روی برنامههای ترویجی برای نجوم داشتهایم. علیرغم همه تلاشها و خوندلها هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. مردم و مسئولین ما هنوز متقاعد نشدهاند که علم، قدرتآفرین است! هنوز با مفهوم توسعه شوخی میکنیم! علم را نشناختهایم، هدف دانشگاه را فراموش کردهایم و نیروی انسانی ارزشمند خود را دو دستی صادر میکنیم و به جای آن خروار خروار مواد آرایشی وارد کشور میکنیم! منجمین حرفهایمان را مجبور به مهاجرت میکنیم و نجوم را به عنوان یک تفریح بزک میکنیم و به مردم به عنوان یک فعالیت حرفهای در علم نشانش میدهیم. بسیاری از علاقهمندان به نجوم و حتی خیل زیادی از کسانی که خود را منجم آماتور میدانند، پس از ورود به رشته فیزیک شدیدا از رشته فیزیک و نجوم حرفهای متنفر میشوند! علتش این است که آن نجوم بزکشده، در دانشگاه صورت خود را شسته و اکنون چهره واقعی نجوم برای دانشجوی بیچاره یک چهره خشن و زشت است! نجوم حرفهای را دریابیم!
«النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِىٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، اَتْباعُ كُلِّ ناعِق، يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريح، لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَ لَمْ يَلْجَاُوا اِلى رُكْن وَثيق. مردم سه گروهند: دانشمند ربّانى، دانشجوى بر راه نجات، و مگسانى ناتوان که به دنبال هر صدایى مى روند، و با هر بادى حرکت مى کنند، به نور دانش روشنى نیافته، و به رکنى محکم پناه نبردهاند.» چقدر از هر دسته در جامعه ما وجود دارد؟!
دست همه عزیزانی که طی ۱۷ سال گذشته در توسعه نجوم نقش داشتهاند را به گرمی میفشاریم. اما اکنون باید تلاش کنیم برنامههای ترویجی هدفمندتری برگزار کنیم!